مجازی شدن موجب مرگ علوم انسانی است یا احیای آن؟

به قلم نعمت الله فاضلی

علوم انسانی و اجتماعی که از قرن هیجدهم آغاز به شکل گیری کرده و در قرن نوزدهم و بیستم در سراسر جهان از جمله ایران گسترش یافتند، برای این منظور بودند که پرسش های انسان، جامعه، تاریخ و فرهنگ را مطرح کنند. اکنون در قرن بیست و یکم رسانه ها و فضای مجازی و شبکه های اجتماعی انبوهی از دانش ها، گفتگوها و بازنمایی هایی را در زمینه جامعه، انسان و فرهنگ ارائه می کنند. آیا در این موقعیت جایی برای محققان علوم انسانی و اجتماعی می ماند؟ یکی از روزنامه نگاران می پرسید آیا در این موقعیت رسانه ای و مجازی شده با مرگ این علوم روبرو نیستیم؟ ارزیابی و تحلیل این پرسش جنبه های وسیعی دارد.

تحولات چند دهه اخیر رسانه ای و مجازی شدن علوم انسانی نشان می دهد که نه تنها با مرگ این علوم روبرو نیستیم بلکه حیات تازه این علوم از جنبه های گوناگون می توان مشاهده کرد. البته می توان به شیوه ای انتقادی بسیاری از تنش هایی را بیان کرد که مجازی و رسانه ای شدن برای انسان و جامعه ایجاد کرده و طبیعتا این تنش ها شامل کنشگران علوم انسانی هم می شود. اما اگر بخواهیم نیمه پُر لیوان را ببینیم، فضای مجازی و رسانه ای شدن موجب زایش علوم انسانی دیجیتال شده و در آینده نیز این علوم دیجیتالی شده گسترش چشمگیرتری می یابند. در اینجا براساس تجربه زیسته و مشاهداتم از فضای ایران، رابطه علوم انسانی و فضای رسانه ای و مجازی شده را توضیح می دهم.

رابطه رسانه های جدید و علوم انسانی را در دو پارادایم متفاوت از این علوم می توان توضیح داد. ۱) پارادایم علمی؛ ۲) پارادایم فرهنگی.

پارادایم اول، علم انسانی را ذیل و شبیه علوم طبیعی می داند. از این منظر هدف و ماهیت علم انسانی این است که مانند علوم طبیعی قوانین جهانشمول، نظریه ها و مفاهیم عمومی برای جامعه، انسان، تاریخ و فرهنگ ارائه کند.

در این معنا، رسانه ها و فضای مجازی به ترویج و گسترش نتایج این علوم کمک می کنند اما کیفیت، خلاقیت، توسعه علمی و زایش مفاهیم تازه یا به تعبیر توماس کوهن انقلاب علمی ایجاد نمی کند. توسعه علمی در این دیدگاه نتیجه فعالیت سخت کوشانه دانشگاهی محققان است و نوآوری ها محصول مراکز پژوهشی و دانشگاهی است، اگرچه رسانه ها و فضای مجازی هم در این مراکز استفاده می شوند و در تسهیل و تسریع ارتباطات محققان و مراکز علمی نقش جدی و مهمی دارند.

در پارادایم فرهنگی، کار و وظیفه علم انسانی لزوما محدود به این نیست که مفهوم و نظریه های جهانشمول را برای جامعه ابداع کند، بلکه وظیفه علم انسانی این است که گفتگو در جامعه را گسترش دهد و همچنین مسئله ها در جامعه را مطرح کند و کمک کند تا گروه های اجتماعی تعامل بیشتری با هم داشته باشند. در معنای دوم علم انسانی، فرهنگی است و در اینجا ما فقط با علم (science) سرو کار نداریم، بلکه با دانش (knowledge) سرو کار داریم.

در این پارادایم، رسانه ها و فضای مجازی تاثیرات درونی در علم انسانی دارند، یعنی دستورکارهای دانش را تغییر می دهند، مخاطبان بیشتر و متنوع تری برای این علوم ایجاد می کنند، بر بازیگران این علوم می افزایند، نتایج و کارکردها و کاربردهای این علوم را دگرگون می کنند و علم انسانی دیجیتال را به وجود می آورند. همچنین روشناسی و معرفت شناسی این علوم هم متأثر از فرایندهای دیجیتالی شدن، متحول می شوند. حتی با رسانه ای و شبکه ای شدن جامعه و فرهنگ و ظهور انسان دیجیتال به تعبیر دونا هاراوی سایبورگ، ابژه این دانش ها یعنی انسان نیز تغییر می کند.

شرح و تحلیل هر یک از این نکات نیازمند بحث مستقلی است. در اینجا اجمالا برخی از آنها را توضیح می دهم.

۱) در نتیجه رسانه ای و دیجیتالی شدن، کنشگران علوم انسانی به لحاظ کمی و کیفی تحول پیدا می کنند و کنشگران جدیدی وارد می شوند، یعنی فرصتی ایجاد می شود که تعداد بیشتری از افراد تحصیلکرده بتوانند درگیر جامعه و فرهنگ شوند؛ اعم از اینکه رشته تحصیلی آنها علوم انسانی و اجتماعی باشد یا علوم پایه و مهندسی. کسانی که به هر حال علاقمند به موضوعات فرهنگی و اجتماعی باشند از طریق فضای مجازی و رسانه ها و سایت ها این امکان را پیدا می کنند که به شکل های متفاوتی به گفتگو در مورد جامعه و فرهنگ بپردازند.

۲) رسانه ها و فضای مجازی فرصتی فراهم می کنند که مسئله ها و موضوعات و دستور کارهای تازه ای در حوزه دانش فرهنگی و اجتماعی شکل بگیرد؛ چون افرادی که وارد این فضا می شوند از گروه های مختلف جامعه هستند، درگیری ها و مباحثی که در صحنه می آید نامتمرکز و پراکنده است و هر گروهی می توان…

اینکه چه تعداد از اهل مطالعه درگیر این فضا می شوند پرسش مهمی است. به این دلیل که فضای رسانه ای و ارتباطی فضای سیاسی است، بسیاری از دانشگاهیان و محققانی که مایل نیستند هزینه سیاسی برای مشارکت خود بپردازند درگیر فضای مجازی و رسانه ای نمی شوند. فقط درصد کمی از دانشگاهیان این آمادگی را دارند که از طریق رسانه ها در حوزه عمومی مطرح و شناخته شوند. اما همان درصد کم به میزان معناداری تأثیرگذارند.

البته میزان مشارکت و حضور دانشگاهیان در رشته های گوناگون علوم انسانی یکسان نیست. بعضی از رشته ها به خاطر فرهنگ رشته ای که دارند بیشتر درگیر می شوند و برخی رشته ها کمتر. برخی شاخه های علوم انسانی خدماتی یا حرفه ای هستند مثل مدیریت و برنامه ریزی و حسابداری و علم اقتصاد. در مقابل شاخه هایی از علوم انسانی هستند مانند جامعه شناسی، علوم سیاسی و مطالعات فرهنگی که به حوزه عمومی نزدیک ترند.

مطالب مرتبط

آخرین مطالب : اخبار عمومی،نقد و نظر

آخرین اخبار

فهرست