به گزارش داتیکا، الکامپ بیستوهشتم در حالی برگزار شد که فضای نمایشگاهی بیش از آنکه یادآور شور نوآوری و جهش فناورانه باشد، شبیه به صحنهای بود که پردههای رنگین آن تلاش میکردند ضعفها و زخمهای عمیق حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات را پنهان کنند. سالنها پر بودند از پوسترهایی با شعارهایی درباره تحول دیجیتال، شبکه نسل پنجم، هوش مصنوعی و اقتصاد داده، اما واقعیت بیرونی چیز دیگری را فریاد میزد؛ واقعیتی که در آن اینترنت بیثبات، کیفیت پایین خدمات موبایل، و مهاجرت گسترده نیروهای متخصص سایهای سنگین بر سر این رویداد انداخته بود. بسیاری از بازدیدکنندگان، به جای الهام گرفتن از محصولات و خدمات جدید، بیشتر با این پرسش سالن را ترک میکردند که چگونه میتوان در کشوری که سادهترین اتصال اینترنتی در آن دشوار و پرهزینه است، از آیندهای مبتنی بر نوآوری سخن گفت.
گفتوگو با صاحبان کسبوکارهای نوپا، عمق بحران را بهتر آشکار میکرد. استارتاپهایی که در شرایطی عادی میتوانستند به راحتی سرمایه خارجی جذب کنند یا بازار منطقهای را هدف بگیرند، حالا در بهترین حالت امید دارند در مرزهای داخلی دوام بیاورند. محدودیت دسترسی به پلتفرمهای بینالمللی عملاً توان رقابت را از آنها گرفته و کاربران داخلی را نیز مجبور به استفاده از ابزارهای پرخطر و پرهزینه کرده است. وقتی ۸۰ درصد کاربران برای دسترسی به سرویسهای جهانی به فیلترشکن متوسل میشوند، این به معنای فقدان امنیت، افزایش هزینه و کاهش بهرهوری در سطح ملی است. شرکتهای بزرگتر نیز از وضعیت رضایت ندارند؛ آنها نه تنها با تحریمهای خارجی و کمبود تجهیزات پیشرفته دست به گریباناند، بلکه در داخل نیز با سیاستهایی روبهرو هستند که دسترسی به پهنای باند و خدمات ابری را به شدت محدود کرده است.
این تضاد در خود نمایشگاه هم دیده میشد. در حالی که روی پوسترها از استقرار شبکههای نسل پنجم خبر داده میشد، بسیاری از بازدیدکنندگان در همان محوطه نمایشگاه با مشکل آنتندهی یا قطعی اینترنت مواجه بودند. همین تصویر کوچک، استعارهای است از وضع کلی ارتباطات در کشور: آرزوهای بزرگ روی کاغذ و واقعیتی شکننده در عمل. کارشناسان بارها هشدار دادهاند که رشد ترافیک اینترنت در ایران نزدیک به صفر شده، در حالی که میانگین جهانی همچنان روند صعودی دارد. این رکود به معنای کاهش درآمد اپراتورها، فرسودگی زیرساخت و بیمیلی سرمایهگذاران برای ورود به بازار است. نتیجه چیزی جز کندی توسعه، افزایش هزینهها و عقبماندن از کشورهای منطقه نیست.
مردم نیز هزینه این سیاستها را به طور مستقیم میپردازند. برای اقشار کمدرآمد، دسترسی به اینترنت پرسرعت به معنای اختصاص درصد قابل توجهی از درآمد ماهانه است؛ در حالی که در بسیاری از کشورها، اینترنت به عنوان خدمتی پایهای با قیمتهایی بسیار پایینتر ارائه میشود. همین موضوع سبب شده شکاف دیجیتال در ایران نه تنها کاهش نیابد، بلکه هر روز عمیقتر شود. در چنین شرایطی، مهاجرت سالانه هزاران نیروی متخصص فناوری اطلاعات و ارتباطات نه یک انتخاب فردی، که واکنشی طبیعی به فقدان چشمانداز امیدبخش است. سرمایه انسانی که میتوانست موتور توسعه باشد، حالا موتور محرکه دیگر اقتصادها شده است.
با این همه، آنچه بیش از پیش جای نقد دارد، ادعای «بینالمللی بودن» این نمایشگاه است. وقتی کشوری حتی در برگزاری یک مسابقه ورزشی ساده با کارشکنیهای خارجی مواجه میشود و یک تیم فوتبال هندی برگزاری بازی در ایران را برنمیتابد، چگونه میتوان از عنوان بینالمللی برای نمایشگاهی سخن گفت که عملاً هیچ شرکت معتبر جهانی در آن حضور ندارد؟ برگزاری رویدادی که مهمانان خارجیاش به چند استارتاپ همسایه یا نمایندگیهای کوچک محدود میشوند، بیش از آنکه نشاندهنده جایگاه جهانی باشد، تصویری از انزوای روزافزون است. استفاده از واژه «بینالمللی» در چنین شرایطی بیشتر به یک آرایش زبانی شبیه است تا واقعیتی قابل اتکا.
با این حال، آنچه این تصویر ناتمام را تلختر میکند، نحوه بازتاب رسانهای این نمایشگاه است. بخش بزرگی از خبرنگاران و رسانههای حاضر، به جای پرداختن به تحلیل عمیق وضعیت اینترنت، ضعف آنتندهی، مهاجرت نیروهای متخصص یا بنبست سیاستهای ارتباطی، صرفاً به انعکاس سخنرانیها، بازدید مقامات و معرفی شرکتهای حاضر بسنده کردند. گزارشهای بسیاری بیشتر شبیه بولتنهای تبلیغاتی شرکتها بودند تا روایتهای نقادانه از واقعیت تلخ صنعت فناوری کشور.
این کمکاری رسانهای سبب میشود نه تنها مردم از آگاهی درست و کامل محروم شوند، بلکه مسئولان نیز احساس فشار اجتماعی برای تغییر را تجربه نکنند. وظیفه خبرنگاری فراتر از ثبت رخدادهاست؛ رسالت آن تحلیل و نقد سازنده برای روشن کردن افکار عمومی است.
