سینما و رسانه(۱۵)؛ “به خاطرش مردن” و جذابیت بیمارگونه‌ی تلویزیون

داتیکا- فیلم به خاطرش مردن TO DIE FOR  محصول سال ۱۹۹۵ پنجمین فیلم بلند گاس ون سنت فیلمساز مشهور آمریکایی است. این فیلم یک کمدی تلخ، سیاه و گزنده است که به جذابیت سطحی  تلویزیون و اشتیاق بیمارگونه‌ی افراد برای حضور در آن می پردازد. در واقع این فیلم سعی دارد تمایل بی‌اندازه‌ی مردم آمریکا برای غرق شدن در دنیای پر زرق و برق و رنگارنگ تلویزیون را نشان دهد. تمایلی که در بند محتوا نیست و هر کسی سعی دارد به نحوی خود را در معرض نمایش عموم قرار دهد. زیرا به نمایش گذاشتن خود و دیده شدن در یک جامعه‌ی تلویزیونی، هدف و معنای انسان تلقی می‌شود و ستاره شدن رویایی است که هر کسی از اوان کودکی در سر می‌پروراند.

فیلم در واقع به شکل یک مصاحبه با افراد دخیل در ماجرا جلو می رود و حوادث فیلم در خلال این گفتگوها نشان داده می‌شود. داستان روایت اشتیاق زنی به نام سوزان استون (با بازی نیکول کیدمن) است که می‌خواهد وارد دنیای تلویزیون شود و برای رسیدن به این هدف نقشه‌ی قتل همسرش لری مارتو (با بازی مت دیلون) را می‌کشد. در این ماجرا، سوزان به هر عمل ممکن و تماما غیراخلاقی متوسل می‌شود تا مسیر خود را هموار کند. تمام اعمال و رفتار سوزان از این فلسفه‌ی پوچ و توخالی وام می‌گیرد که «تو در امریکا کسی نیستی مگر اینکه در تلویزیون باشی.» از نظر سوزان این رویای آمریکایی و کشف شهرت توسط رسانه‌ها هدفی است که هر وسیله‌ای را می‌تواند توجیه نماید.

سوزان زنی است که ظاهر زیبایی دارد و به واسطه‌ی این زیبایی فکر می‌کند که باید وارد تلویزیون شود و این استعداد غیراکتسابی را به کار گیرد. زیبایی سوزان کنایه‌ای از دنیای پرزرق و برق و کم هوش رسانه‌ی تلویزیون است که همه چیز را در سطحی‌ترین رنگ و لعاب ممکن به نمایش عموم می‌گذارد بدون آن که مفهوم و معنای عمیقی را در پشت هر نمایشی جستجو کند. سوزان برای رسیدن به این هدف با لری که عضو یک خانواده‌ی مافیایی است، ازدواج می‌کند به این امید که شغل خانوادگی لری شرایط موفقیت او را هموار ‌کند. اما زمانی که می‌بیند این ازدواج ممکن است به عنوان مانعی بر سر راه رسیدن به آمالش قرار گیرد، نقشه‌ی مرگ همسرش را توسط نوجوانی به نام جیمی امت (با بازی واکین فینیکس) عملی می‌کند. پسر نوجوان به قتل متهم می‌شود اما سوزان موفق می‌گردد تا خود را از اتهام قتل تبرئه کند. با مختومه شده پرونده، پدر لری از رابطه‌ی مافیایی خود استفاده کرده، فردی را اجیر می‌کند تا سوزان را به قتل برساند.

در مونولوگ‌هایی که سوزان طی یک مصاحبه‌ی ساختگی از خودش ضبط می‌کند، فلسفه و نظریات سطحی، کم عمق و در عین حال ترسناک او بیان می‌شود. تئوریهایی درباره‌ی زندگی، مرگ و تلویزیون. برای سوزان همه چیز زندگی در قاب تلویزیون معنا می‌یابد. او خارج از دنیای ساختگی رسانه‌ها به هیچ چیز و هیچ کس باور ندارد و قادر است برای رسیدن به این اشتیاق بیمارگونه، همه چیز را قربانی کند. زمانی که سوزان به عنوان متهم قتل همسرش به دادگاه می‌رود و در معرض دوربین خبرنگاران قرار می‌گیرد، فقدان اخلاق و انسانیت خود را با زیباتر جلوه دادن خود و تلاش برای معروف شدن در مقابل دوربین‌ها نشان می‌دهد. در واقع او سعی دارد با لبخندی دلربا تصویر بهتری را از خود در قاب تلویزیون ولو به عنوان یک متهم به قتل ثبت کند.  گویی او نیز همچون تلویزیون قادر است بدترین حقایق جهان را با ظاهری آراسته بزک کرده و در معرض چشمان مخاطبان مسخ شده قرار دهد.

نویسنده: آرزو حسینی

برچسب‌ها : ،،

مطالب مرتبط

آخرین مطالب : روزهای قرنطینه!،مدیریت رسانه

آخرین اخبار

فهرست
خروج از نسخه موبایل