سینما و رسانه(۱۷)/ وقتی خبر بد، خبر خوب است!

داتیکا- آیا آن طور که توسط رسانه‌ها تبلیغ می‌شود، تمام خبرهایی که برای ما مخابره می‌گردد گزارشاتی حقیقی از رویدادهای واقعی و عینی هستند؟ فیلم «تک خال در حفره» Ace in the hole (1951) این ادعا را رد می‌کند. این فیلم نشان می‌دهد که در دنیای خبرگزاری‌های مختلف، موضوعی که در بسیاری از مواقع مهم تلقی نمی‌شود، خودِ حقیقت است و تهیه‌کنندگانِ خبر با آگاهی از ساختار روانی و ذائقه‌ی عوام، چیزی را به آن‌ها گزارش می‌دهند که مایلند ببینند: خبرهای فاجعه‌بار، دراماتیک و غیرحقیقی. در چنین فضایی، گزارشات خبری سرگرمی‌هایی روزانه هستند تا مردم را مشغول نگه دارند و رسانه‌ها نیز از طریق جلب مخاطب بیشتر به شهرت برسند.

فیلم تک خال در حفره ساخته‌ی بیلی وایلدر یک فیلم انتقادی از فضای رسانه‌ای به عنوان ابزاری جهت سرگرمی توده‌هاست. داستان این فیلم که از دو ماجرای واقعی الهام گرفته، درباره‌ی روزنامه‌نگاری به نام چاک تیتوم (با بازی کِرک داگلاس) است که در یک روزنامه‌ی محلی کوچک کار می‌کند و برای بازگشت به موقعیت درخشان سابقش در روزنامه‌های معتبر، نیاز دارد تا حادثه‌ای خارق‌العاده و بزرگ را ثبت و مخابره کند. بنابراین وقتی که ماجرای مردی به نام لئو مینوسا (با بازی ریچارد بندیکت) که در زیر آوار یک غار گرفتار شده اتفاق می‌افتد، آن را بدل به ماجرایی جنجالی می‌کند. چاک با فریبکاری، لئو را به مدت یک هفته در زیر آوار نگاه می‌دارد تا گزارشاتش سروصدای بیشتری به پا کنند اما این فریبکاری با مرگ غم‌انگیز لئو به پایان می‌رسد.

به طور سنتی، جلب مخاطب و پیگیری اخبار پرسروصدا برای رسانه‌ها اهمیتی حیاتی دارد. زیرا توسط همین جو پرهیاهوست که آن‌ها می‌توانند جایگاه اجتماعی و شغلی خود را ارتقا ببخشند. بنابراین قرار گرفتن در موقعیت‌های پرخطر و دشوار، می‌تواند برای روزنامه‌نگاران یک سکوی پَرِش باشد. در فیلم، چاک مهمترین عقاید ژورنالیستی‌اش را برای همکار جوان و تازه‌کارش هربی (با بازی روبرت آرتور) به طور دقیق بیان می‌کند. چاک برای هربی از چگونگی به شهرت رسیدن خبرنگاری به نام فلوید کالینز حرف می‌زند. زمانی که فلوید برای تهیه‌ی خبر، سینه‌خیز به درون آوار یک معدن ماسه فروریخته رفت و با تبدیل کردن ماجرا به یک داستان تراژیک ملی، برنده‌ی جایزه‌ی پولیتزر شد.

از نظر چاک در دنیای رسانه‌ها خبر بد، همان خبر خوب است و خبر خوب اصلا خبر محسوب نمی‌شود. زیرا مخاطبان همواره مایلند که خبرهای بد و ناگوار را دنبال کنند. هر چیزی که احساس امنیت و سلامت آن‌ها را تهدید کند موضوعی جذاب خواهد بود. بنابراین آن چه که در سنت روزنامه‌نگاری به کرات مورد استفاده قرار گرفته، نه حقیقت خبرها، بلکه پیگیری و مخابره‌ی گزارشاتی از وقایع بد است.

چاک به همکارش یادآوری می‌کند که حتی مواجهه‌ی مردم با انواع خبر بد نیز متفاوت است. به عنوان مثال واکنش افراد به فاجعه بسته به اینکه در حجمی گسترده باشد یا نه بسیار با هم فرق دارد. زیرا انسان‌ها هر چقدر جزئیات دراماتیک بیشتری از قربانیان بدانند همدلی بیشتری هم خواهند داشت. در حالی که وقتی یک فاجعه‌ در سطحی گسترده اتفاق می‌افتد، مردم آن را به زودی فراموش می‌کنند.

از سوی دیگر، به خاطر علاقه‌ی مردم به رویدادهای دراماتیک و جزئی، روزنامه‌نگاران به حواشی و داستان‌های بی‌اهمیت زندگی افراد می‌پردازند تا از دل آن، رویدادهای بزرگی خلق کنند. در این فیلم چاک با ایجاد یک داستان ساختگی از همسر لئو و بقیه‌ی افراد، سعی دارد جزئیات عامه‌پسندی در اختیار مردم قرار دهد تا آن‌ها را بیشتر مجذوب داستان نماید. با تمام تلاش‌های چاک، او قادر نیست داستانی را که خودش ساخته و پرداخته است را با پایانی خوش و مردم پسند به اتمام برساند زیرا لئو در واپسین دقایق جانش را از دست می‌دهد.

فیلم وایلدر فضایی هراسناک را از رسانه‌ها و مخاطبان مسخ‌شده‌ی آن‌ها نشان می‌دهد. جایی که حقیقت خوراک مورد علاقه‌ی مردم نیست و رسانه‌ها نیز در پی کسب سود و شهرت بیشتر حاضرند از روی جنازه‌ی افراد زیادی بگذرند.

نویسنده: آرزو حسینی

برچسب‌ها : ،،

مطالب مرتبط

آخرین مطالب : روزهای قرنطینه!

آخرین اخبار

فهرست