نقدی بر احوالات عجیب ایرانی ها در فضای مجازی/ سندرومی به نام حباب فیلتر!

داتیکا- اینستاگرام…تلگرام…واتس اپ…فیسبوک و توییتر این روزها در زندگی شخصی میلیون ها انسان حرف اول را می زنند. در واقع در دنیای امروز شبکه های اجتماعی عضو لاینفک زندگی بسیاری از انسان های مدرن هستند و ایرانی ها نیز نه تنها از این امر مستثنی نیستند بلکه به میل خود شبکه های اجتماعی و پیام رسان ها را بیش از پیش در زندگی شخصی خود وارد کرده اند.

به گزارش داتیکا، گوشیهای هوشمند در این دوره و زمانه در اختیار پیر و جوان قرار گرفته و کمتر کسی است که صفحه شخصی اینستاگرام، اکانت تلگرام و واتس اپ و حتی صفحه توییتر و فیسبوک نداشته باشد و هر روز ساعاتی از وقت ارزشمند خود را درمیان اخبار و حاشیه های شبکه های مجازی نگذراند.

نگاهی به حوادث اخیر در ایران نشان می دهد که افکار عمومی چقدر تحت تاثیر فضای مجازی و حاشیه هایش است. حادثه تلخ ترور سردار سلیمانی توسط نیروهای آمریکایی و بعد از آن حمله سپاه پاسداران به پاسگاه الاسد عراق که مقر استقرار سربازان آمریکایی بود موجی از غم و شادی را در شبکه های اجتماعی به همراه داشت. روز اعلام ترور سردار سلیمانی بسیاری از صفحات شخصی هنرمندان، ورزشکاران و مردم عادی سیاه پوش شد. بسیاری از انتقام سخت می گفتند و بسیاری هم از نه به جنگ.

به نظر می رسید جامعه ایرانی دچار سردرگمی اساسی درخصوص این حادثه است و هر چند غم نبود سردار مشترک بود اما در نحوه برخورد با آمریکا تفاهم وجود نداشت. نکته مهم اما اینجا بود که چه آنهایی که خواهان انتقام سخت بودند چه آن هایی که طلب صلح، خود را حداکثری و برحق می دانستند. این اتفاق در زمان بروز حادثه تلخ اثابت موشک های پدافند سپاه به بویینگ اکراینی تکرار شد.

دوباره بسیاری از صفحات شخصی عزادار شدند و خواهان مجازات مسئولین امر. از سوی دیگر بسیاری نیز در مقام طرفداری از مسببان این اشتباه برآمدند و هر دو گروه خود را کاملا برحق می دانستند و البته می دانند. و اینگونه است که فضای جامعه ایران در حلقه ای از چند دستگی پیش می رود و دنیا می گویند مردم ایران تکلیفشان با خودشان مشخص نیست.

اما چرا این اتفاق در فضای مجازی رخ می دهد؟ نظریه حباب فیلتر در علوم ارتباطات شاید پاسخی بای این موضوع داشته باشد. این نظریه که منتقد یکی از مهمترین کژکارکردهای فضای مجازی است، می گوید، شبکه های مجازی کاربرانشان را بر اساس علایق آنچه در گذشته جستجو کرده اند؛ فیلتر می کنند، فرایندی که در اصطلاح می توان آن را شخصی سازی نامید. در واقع این شبکه ها کاربران را درزنجیره ای بسته از اطلاعاتی قرار می دهد که شخص پیش از این نسبت به آنها ابراز تمایل و علاقه کرده است و او را در میان حقله ای از افراد هم نظر گرفتار می کند تا جایی که کاربر می اندیشد کل جامعه با او هم نظر هستند. به این ترتیب شخص متوجه نمی شود که چه مطالبی از دید وی پنهان مانده است.

اینکه اپلیکیشنها، موضوعات و متون مورد علاقه را به شخص پیشنهاد میدهد، نشاندهنده آن است که اطلاعاتی که علاقه مند آنها است، قابل ردگیری هستند. چنین رویکردی دارای نکات مثبت و منفی زیر است:

  • فرد در حباب خود تنها است و در مرکز حباب قرار دارد و اطراف وی را اطلاعات آشنا و مورد علاقه وی فراگرفته است. تنها محتوایی که در محدوده آسایش فرد قرار دارد، به دست وی میرسد. بنابراین شخص هر چه بیشتر از دیگران و مطالب دیگر فاصله می گیرد.
  • حباب نامرئی است و کاربر از وجود فیلتر بی اطلاع است. هر بار که کاربر آنلاین میشود، حباب او بزرگتر میشود و بیشتر در این حباب گیر میافتد.
  • کاربر به جستجوی اطلاعات جدید نمیرود؛ بلکه اطلاعات هستند که به سوی وی میآیند.
  • فرد در مرکز جهان خود قرار دارد که زیبا و مورد علاقه اوست. ولی این آسایش، بهایی دارد. بهای آن، از دست دادن اطلاعاتی است که از منابع دیگر به دست میآمده

به عنوان مثال کاربری که به دنبال اخباری است که در رسانه های داخلی یافت نمی شوند، همواره در فضای اعتراض و شکایت قرار می گیرد و شبکه های اجتماعی صفحات یا کانال هایی را به او پیشنهاد می دهند که مطابق همین فضاست. به این تریب است که او می اندیشد کثریت جامعه مخالف است و همه فریاد اعتراض سر داده اند و او برحق کامل است. برعکس این ماجرا هم صادق است و این حلقه همچنان ادامه دارد و ادامه دارد.

نتیجه اما این می شود که فضای گفتگو بین نظرات مختلف کم کم از بین می رود و هر کس در دنیای بسته خود غرق می شود. رشد اندیشه ها متوقف می شود و همه خود را صاحب نظر و برحق می دانند چرا که فکر می کنند در اکثریت هستند. به این ترتیب است که افراد جامعه نسبت به هم بی اعتماد می شوند و نوعی سردرگمی در میان مردم ایجاد می شود چرا که حال و هوای صفحات مجازی با دنیای واقعی متفاوت است. به عنوان مثال در ماجرای حمله سپاه به مقر آمریکا درعراق ، فرد از خود می پرسد همه که مخالف جنگ بودند پس چرا در محل کارم و در خیابان ها شیرینی پخش می کنند و بسیاری به هم تبریک می گویند؟!

خلاصه که این چرخه سردرگمی آنقدر ادامه دار می شود که فرد برای توجیه مساله، خودی و غیر خودی خلق می کند و نتیجه اش می شود جامعه ای سردرگم و اسیر جو موجود.شاید بهتر باشد همه ما کاربران شبکه های اجتماعی به فرهنگ و فلسفه فضای مجازی بیشتر توجه کنیم شاید بسیاری از مشکلات لاینحل جامعه ما با نگرش درست حل شود و از این سندروم من درست می گویم خلاصی یابیم.

برچسب‌ها : ،،

مطالب مرتبط

ما نه متهمیم، نه مجرم

براساس ماده 2 قانون مجازات اسلامی، با استناد به مصوبه شورای عالی فضای مجازی نمی‌توان شهروندان را…

پوسته‌سازی در فضای مجازی

کارشناسان امنیتی و برنامه‌نویسان، پوسته‌سازی یا ایجاد یک نسخه کپی از پلتفرم اصلی را مخالف امنیت و…
آخرین مطالب : اخبار،راهبرد

آخرین اخبار

فهرست
خروج از نسخه موبایل