داتیکا: «اتاق شماره ۶»، اثری ماندگار از «آنتون پاولوویچ چخوف»، داستاننویس و نمایشنامه نویس بزرگ روس است که اولین بار در سال ۱۸۹۲ انتشار یافت. اتاق شماره ۶ داستان تلخ یک بیمارستان و دنیای پیچیده بیماران روحی آن است. چخوف در این اثر مقوله رنج کشیدن و شیوه برخورد با آن را در میان گفتوگوهای بین یک بیمار روانی به نام ایوان، و دکترِ او، آندره را از دو دیدگاه متفاوت بررسی میکند.
به گزارش داتیکا، آنتون چخوف، نویسندهای روشنفکر، آزادیخواه و پرکار بود که در سراسر حیاتش بیش از ۷۰۰ اثر ادبی شامل داستان کوتاه، داستان بلند و نمایشنامه آفرید. به اعتقاد برخی از صاحب نظران ادبیات، چخوف «پدر داستان کوتاه» است و همچنین در زمینهی نمایشنامهنویسی نیز آثار برجستهای از خود به جا گذاشته است و وی را پس از شکسپیر بزرگترین نمایشنامهنویس میدانند.
اتاق شماره ۶، قصهی تلخ زندگی بیمارانی در بخش روانی یک بیمارستان است که در میان آنها جوان اندیشمندی دچار توهم و عذاب های روحی زندگی میکند. دکتر معالج او، آندره در یکی از ملاقاتهایش پی میبرد که بیمار جوانش تنها فرد عاقلیست که در سراسر آن شهر میتوان با او به گفتوگو نشست. دیدارهای مکرر آنها و بحث پیرامون مقولات مهم فلسفی و اجتماعی باعث میشود تا دکتر را هم یک دیوانه بشمارند و با توطئه و دسیسه به سکونت در همان اتاق بیمارستان وا دارند.
آندره که به دنبال یافتن پاسخ برای سوالهایی ژرف است، هم با کارکنان آسایشگاه و هم با بیماران وارد گفتوگو میشود و تلاش می کند تا به درکی بهتر از زندگی خود و تغییرات آن برسد. اما به تدریج مرز میان پزشک و بیمار محو و محوتر می شود. اتاق شماره ۶ با بیان دغدغههای چخوف در رابطه با نگاه جامعه به بیماران روانی، داستانی تکان دهنده دربارهی معنای هستی بشر را به مخاطبین ارائه می کند.
موضوع مهم این اثر ماندگار آنتون چخوف بازتابی از تمام انسانها و نشان دادن تصویر زوال و انحطاط روحی و اجتماعی زندگی مردمان سرزمین روسیه در واپسین سالهای قرن نوزدهم است. از طرفی دیگر اتاق شماره ۶، رنج و رنج کشیدن آدمی را مورد بررسی قرار داده است. اینکه رنج چیست و برخورد بشر با رنج چگونه باید باشد. اگر رنج انسان را به سوی تکامل هدایت میکند و لازمه بشر است پس چرا باید به کمک دارو یا هر عامل دیگری، از رنج و درد کاست؟
در بخشهای مختلفی از کتاب گریز به فلسفه و دغدغههای وجودی زده میشود. بخصوص مساله هستی و نیستی و معناگرایی بشر. اینکه انسان وقتی به بلوغ فکری میرسد، ناخواسته گرفتار دامهای زندگی که همان دغدغههای وجودی او هستند میشود، گویی که با تلاش باید از نیستی به هستی برسد و در این مسیر برای یافتن معنا به هر چیزی چنگ بزند اما انگار چیزی دستش را نمیگیرد. در جایی از کتاب اشاره میشود که بشر میخواهد در این بی معناییها معنایی بیابد ولی جهان به او پاسخی نمیدهد. و نا امیدی و پوچی و رنجِ او از همین جا آغاز میشود. این نوع پوچی درست از همان جنس پوچیای است که آلبر کامو از آن سخن گفته است. وقتی در کتاب اسطوره سیزیف میگوید: «پوچی از مواجهه انسان با سکوتِ غیرمنطقی جهان زاده میشود.» حالا باید در مواجهه با این رنج چه کرد؟ کدام درستتر است؟ انکار یا عصیان؟ آیا باید رنج را با آغوش باز پذیرا بود یا آن را پس زد؟ اصلا ما به عنوان یک انسان صاحب تفکر باید در مقابل رذالت واکنش نشان دهیم یا نه؟
اگر از محتوا و اصل داستان فاصله بگیریم می توانیم در مورد ویژگیها و سبک نوشتن چخوف اینگونه بیان کنیم که در واقع چخوف پارادایمی را برای داستان نویسی طراحی کرد و با تقلید از واقعیت، هنری تمثیلی را از طریق داستانهایش به وجود آورد. آشکارسازی های مربوط به شخصیتهای داستانی چخوف، خواننده را به سوی زندگیهای آشنای روزمره میبرد. او با استفاده از شخصیتها و دیالوگهای میان آنها، واقعیت مورد نظر خود را آنقدر صادقانه خلق میکند که خوانندگانش را با نوعی آشکارسازی و کشف و شهود در خودشان مواجه می سازد. آنتوان چخوف مانند بیشتر داستاننویسان روسیه داستانهایش را در ژانر رئالیسم مینوشت. او در خلق فضای داستانی بی نظیر بود و به خوبی داستانهای کوتاهش را روایت میکرد. او زبانی شاعرانه و لطیف داشت و توصیفات صحنههای داستان بسیار ماهرانه عمل میکرد. یکی دیگر از ویژگیهای این نویسنده پایانهای شگفتانگیزی بود که برای داستانهایش خلق میکرد.
با اقتباس از این داستان کوتاه، در سال ۱۹۷۶ و ۲۰۰۹ با همان نام اصلی داستان، فیلم هایی ساخته شده است. اتاق شماره ۶، چندین بار در ایران ترجمه و چاپ شده است که از آن میان میتوان به ترجمه آبتین گلکار در انتشارات هرمس و همچنین ترجمه کاظم انصاری در نشر امیرکبیر اشاره کرد.