داتیکا: “بیماری، بخش تاریک زندگی ماست؛ سرزمینی سختتر و دشوارتر، برای زندگی. هر یک از ما، از نخستین روز تولد، تابعیت دوگانه داریم و به دو کشور تعلق داریم: کشورِ سلامت و کشور بیماری…” کتاب «بیماری به مثابه استعاره» اثری دربارهی تحلیل و قضاوت بیماری و شخص بیمار است. کتابی که شاید نگاه ما به دنیای یک بیمار را دچار تغییر و تحول کند و به ما بگوید در تقابل با دنیای بیماری باید چگونه رفتار کنیم.
به گزارش داتیکا، سوزان سونتاگ نویسنده، نظریه پرداز ادبی و فعال سیاسی و از تاثیرگذارترین روشنفکران آمریکایی بود که به واسطهی نگاه دقیق و زبان نافذ خود سیاستمداران و نظام سیاسی حاکم بر آمریکا را به باد نقد گرفته است. سونتاگ بهطور گسترده در باب مسائلی مانند عکاسی، فرهنگ، رسانه، ایدز و بیماری، حقوق بشر، کمونیسم و ایدئولوژی چپ نوشته است. دربارۀ عکاسی، علیه تفسیر، بیماری به مثابه استعاره و نظر به درد دیگران از مشهورترین کتابهای اوست. مجله نقد کتاب نیویورک او را «یکی از با نفوذترین منتقدین نسل خود» نامید.
سوزان سونتاگ در سال ۱۹۷۸ کتاب بیماری به مثابه استعاره را نوشت. اثری به یادماندنی که نشریه نیوزویک با عبارتی چون «یکی از رهایی بخش ترین کتاب های زمانه» توصیفش کرده بود. کتاب در واقع دو رسالهی جدلی برای مبارزه با یکی از غیراخلاقیترین و بیرحمانهترین قضاوتهای بشر در مورد فرد بیمار است.
سونتاگ در این دو رساله که به فاصله زمانی ده سال نوشته شده است به کاربرد استعاری بیماریهای گوناگون هجوم میبرد و برای زدودن هرگونه استعاره و معنایی از بیماریها تلاش میکند. او در رساله نخست به استعارههای بیماری سرطان و مقایسه آن با استعاره بیماری سل می پردازد. این رساله در شرایطی نگاشته شده است که نویسنده خود به سرطان مبتلا گشته و علیرغم نا امیدی پزشکان تحت درمان قرار میگرفته است. او که خود بیمار است و بارها میان امید و نا امیدی دست و پا زده، تلاش میکند تا با استعاره زدایی از سرطان به رنج مضاعف بیماران پایان دهد.
ده سال بعد از نوشتن رساله نخست، با شناسایی یک بیماری نوظهور، ترس از سرطان جای خود را به ترس از ایدز می دهد و کاربرد استعاری بیماریها وارد فاز جدیدی میشود. ایدز و قضاوتهای اخلاقیاش در هیبت استعارههایی که باعث تکفیر و طرد بیمار از جامعه میشود ظهور میکند. در چنین شرایطی سونتاگ با حمله به این استعارهها به دفاعی تمام عیار از افراد مبتلا میپردازد. در نهایت، تلاش برای تفکیک بیماری از این معناها و استعارهها اقدامی رهایی بخش و تسلی دهنده است. اما آنطور که سونتاگ هم میگوید، صرفا با اجتناب و دوری گزینی از استعارهها نمیشود آن را از میان برداشت. برای نیل به چنین هدفی نیاز به عزمی عمومی برای نقد تمام عیار استعارهها و اسطورههای بیماریهاست.
کاربرد استعاری بیماری به دهها قرن پیش باز میگردد، آن زمان که بیماری را به مثابه کیفری از جانب خدایان میداستند. بعدها آن را عاملی جهت تزکیه نفس و امروزهم سزای ندانمکاری فرد و مجازات طبعیت و .. میدانند. حداقل آسیب این امر، نا امیدی بیمار، مقصر جلوه دادن بیمار، ویران ساخت هویت او به عنوان عضوی از جامعه و تنها گذاشتنش با باری سنگین از تقصیر است. این کاربرد به هرشکلی و در تمام حوزهها امری غیراخلاقی و خشونت آمیز محسوب میشود، با این وجود سنتگراها و سیاستمداران همواره به آن علاقه خاصی نشان دادهاند که البته طبیعی ست. سنتگراهای مذهبی با کاربرد بیماری به مثابه کیفر، آن را در خدمت منافع خود میآورند و سیاستمداران با کاربرد فلان سوژه به مثابه بیماری، ضرورت اقدام قاطع، فوری و بدون ملاحظهای را توجیه میکنند.
در سال ۱۹۷۶ سونتاگ در ۴۳ سالگی به سرطان پستان مبتلا شد. اما پس از گذراندن عمل جراحی گسترده و نیز انجام شیمیدرمانی به طور معجزهآسایی از خطر جست و بهبود یافت. او پس از این دو بار دیگر نیز به سرطان مبتلا شد. سر انجام در ۲۸ دسامبر ۲۰۰۴ بر اثر سرطان خون در نیویورک درگذشت.
این دو اثر سونتاگ، در کنار هم به چاپ رسیده اند و به زبان های بسیاری برگردانده شده است و همچنین اثر بسزایی بر سیاق اندیشه در دنیای حرفه ای پزشکی و مهم تر از آن، بر زندگی هزاران تن از بیماران و همراهان آنان داشته است. البته این نوشته سونتاگ یک مقالهی بلند تئوریک نیست، بلکه به ما یاد میدهد در مواجهه با بیمار چگونه باشیم. این کتاب با ترجمه احسان کیانی خواه، در مجموعۀ «هنر، ادبیات، فلسفه» نشر حرفه نویسنده به چاپ رسیده است.