داتیکا: انسان همواره در ویرانهای میان نشانههای متضاد در نوسان است؛ در میانهی حضور و غیاب زندگی. حکایت زندگی پس از مرگ طبیعت و تمدن بشری، هراس آوار است. زمانی که مرگ نزدیک است به یکباره زندگی جاری میشود. اگر نابودی و انفجاری رخ دهد بازماندگان چنین رخدادهایی باید تلاش کنند تا نسل انسانی را ادامه دهند.
به گزارش داتیکا، رمان جاده، اثر کورمک مک کارتی رماننویس و نمایشنامهنویس آمریکایی روایت داستانی درباره آخرالزمان است. زمانی که زمین به خاطر رعد و برقهای مهیب و تغییرات شگرف و مخرب آب و هوایی، به تدریج از حیات تهی میشود. تمام موجودات منقرض شدهاند و روی زمین تنها تعداد کمی انسان زنده ماندهاند که آنها نیز به زودی در اثر گرسنگی، بیماری یا به دست همنوعان خود خواهند مرد.
جاده رمانی است دربارهی زندگی پس از فاجعهی انفجار اتمی و نابودی آمریکا. در این فاجعه بیشتر آدمها جان باختند و آنهایی که زنده ماندند، برای تداوم زندگی به مبارزه برخاستند. این اثر داستان پدر و پسری را بیان میکند که در پی یافتن محیطی مناسب برای زندگی انسانی هستند. آنان از شرق به جنوبغربی آمریکا میروند تا شاید این محیط مناسب را بیابند. دارایی آنها در این سفر تنها یک هفتتیر و مقداری نان خشک و یک گاری است. انسانها در این داستان ویژگیهای اصیل انسانی را فراموش کردهاند و تنها پسر بچه، نمادی از انسان پاک و نیک سرشت است. شخصیتهای داستان اسم ندارند و آنها با اسم مرد، پسر بچه، مادر، دزد، مرد غریبه و پیرمرد معرفی میشوند.
«مک کارتی» در رمان جاده دنیایی نابود شده را برای ما تصویر میکند. تمام شهرها، ویران شدهاند و جز سرزمینی از خاکستر چیز دیگری باقی نمانده است. اکنون بشر باید بر این ویرانهها گام بگذارد و زندگیاش را دوباره باز یابد اما اینبار بشری که زمینش را نابود کرده است و اکنون دست به قتل عام خویش میزند. در جهان مک کارتی مفاهیم دچار تغییر شدهاند؛ زندگی، مرگ، خوشبختی، نیکی و… تغییری که هراس آور شده است. جاده نقدی است که مک کارتی بر جامعهاش وارد میکند و ترسیم آینده وحشتناکی است که از وقوع آن در هراس است.
جاده، آینده ای را متصور می شود که هیچ امیدی در آن باقی نمانده است؛ اما این پدر و پسر با عشق پایدار میانشان، دنیای یکدیگر را میسازند. جاده، تأملی ژرف و استوار بر توانایی انسان در انجام بدترین و بهترین کارهاست؛ نهایت ویرانگری و رنجهای هولناک و همچنین محبت دو انسان در مواجهه با یأس و ناامیدی. مک کارتی در جاده به آفرینشی دست میزند که هم آشنا و هم بیگانه است؛ آفرینشی تفکر بر انگیز. جاده، داستان مبارزه و آرمان است؛ داستان تسلیم نشدن در برابر پستیها.
در سال ۲۰۰۶ جایزه یادبود جیمز تیت بلاک که از مهمترین جوایز بریتانیا است، به رمان جاده تعلق گرفت. همچنین مککارتی برای این اثر موفق به دریافت جایزهی پولیتزر در سال ۲۰۰۷ شد، این جایزه معتبرترین جایزه روزنامهنگاری در آمریکا است. داستان جاده مورد توجه «جان هیلکات»، کارگردان ایتالیایی قرار گرفت. او براساس این داستان فیلمی با همان نام کتاب در سال ۲۰۰۹ ساخت. کتابها و فیلمنامههای منتشر شده از مککارتی بازتابی از دنیای پر از خشم و جنایت انسانهاست. با توجه به درونمایهی آثار او، گروهی به او لقب شاعر خشونتهای انسانی را دادهاند. مک کارتی به تاثیر از ژانر جنایی داستانهایش سال ۲۰۱۳ فیلمنامهای نوشت که «ریدلی اسکات» براساس آن فیلمی با نام «مشاور» The Counsellor ساخت.
نشر علم سال ۱۳۸۸ کتاب جاده را با ترجمهی محمدرضا قلیچ خانی منتشر کرد. همچنین این رمان با ترجمهی صنوبر رضاخانی در انتشارات قطره در سال ۱۳۹۰ منتشر شده است. پس از این ترجمه دو ناشر دیگر نیز کتاب جاده را منتشر کردند، «انتشارات مروارید» با ترجمهی حسین نوش آذر و انتشارات در دانش بهمن با ترجمهی ایرج مثال آذر کتاب را راهی بازار کردند.
در جهان کنونی که بشر را نوعی خودفریبی و خود بزرگ انگاری فرا گرفته است. داستانهایی از جنس جاده نهیب خوبی است تا نشان دهد که راهی که بشر میرود میتواند سر از کدامین قهقرا درآورد و بشر به سادگی میتواند به توحش ابتداییاش بازگردد. داستانی با پشتوانهای محکم که دست خواننده را میگیرد و با خود به جهانی که ساخته است میکشاند و در جایی که مناسب میداند رهایش میکند.