داتیکا– با وجود آشنا بودن واژه روابط عمومی میان عموم مردم، حوزه فعالیت و شرح وظایف مدیران روابط عمومی و ملاک ها و شاخص های علمی ارزیابی آن در کشور همواره در هالهای از مواجهه های سلیقه ای قرار داشته است. موضوعی که نمی تواند به وضعیت تحصیلات آکادمیک این رشته در ایران مرتبط نباشد.
به گزارش داتیکا، هر سازمان در هر حوزه از فعالیت، نیاز مبرم به دپارتمان روابط عمومی دارد که در راس آن، مدیران روابط عمومی وظیفه اداره آن را برعهده میگیرند. به ویژه در عصر حاضر که عصر بمباران اطلاعاتی ست.
شرح وظیفه یک مدیر روابط عمومی به صورت خلاصه، “مدیریت” گردش اطلاعات بین سازمان و مشتریان است. پس کلیدواژه در روابط عمومی، توانایی مدیریتی است. شاید به همین دلیل است که دانشمندان ایرانی، موفق به امر خطیری چون پرتاب موفق ماهواره به فضا میشوند و میمون سرنشین آن در صحت و سلامت به زمین برمیگردد، اما از پس کاری به مراتب سادهتر برنیامده و ضعف در مدیریت فرایندهای رسانهای پوشش این اتفاق، که مسئولیتی بر دوش مدیران روابط عمومی سازمان است، باعث میشود با کنار هم قرار گرفتن دو عکس در شبکههای اجتماعی، کل این ماجرا تحت الشعاع قرار بگیرد.
شاخصهای مدیریتی در روابط عمومی امری مغفول مانده است. موضوعی که فقدان آن در مهمترین دانشگاههای ایران که وظیفه تربیت مدیران روابط عمومی را برعهده دارند به شدت جلب توجه میکند. دانشگاه علامه طباطبایی به عنوان طلایه دار حوزه علوم انسانی در کشور توجه ویژهای به توانمند کردن فارغ التحصیلان روابط عمومیاش به مباحث خبرنگاری و روزنامه نگاری دارد. نگاهی به سرفصل های این رشته، تخصص اساتید، کرسی های علمی و خروجی چندین ساله فارغ التحصیلان این رشته مشخص می کند افرادی که در این دانشگاه تربیت میشوند تنها به برخی از توانایی های یک مدیر روابط عمومی مجهز می شوند و مثلا براحتی می توانند از پس یک بیانیه مطبوعاتی یا سازمانی برآیند! دانشگاه تهران نیز به عنوان یکی از مهمترین دانشگاههای ایران، بیش از هر چیز دیگری به مدیران روابط عمومیاش توانمندیهای ارتباطاتی با محوریت نظریه ها و مکاتب را میآموزد که آن به تنهایی مشکلی را حل نمی کند.
بخشی از توانمندیهای مورد غفلت واقع شده در دانشگاههای کشور عبارتند از برقراری ارتباط موثر و کارامد با گروههای ذینفع، سخنرانی در کنفرانسها، همکاری با رسانهها و بهرهوری از آنها به نفع سازمان، مدیریت بحران، پردازش پویش های مسئولیت اجتماعی شرکت از طریق رسانهها و ارتباط موثر با کارکنان، که در حیطه وظایف فعالان این حرفه امری ضروری هستند.
پس همانطور که از شواهد و قرائن پیداست، دو دانشگاه اول کشور در تربیت مدیران روابط عمومی توانمند، توجه ویژهای به توانمندیهای مدیریتی، که موضوع بحث اصلی در این حوزه هستند را ندارند. شاید به همین دلیل است که وقتی بسیاری از افراد در سازمانهای مختلف بر صندلی مدیریت روابط عمومی تکیه میزنند، بیش از آن که مدیریت گردش اطلاعات را در دست بگیرند و به تقویت سرمایه اجتماعی سازمانشان بپردازند، وظیفه هایی بسیار سطح پایینتر را برعهده میگیرند که حتی یک خبرنگار ساده با مختصر تجربه کاری هم از پس آن بر میآید.
در این میان تنها نقطه روشن راه اندازی رشته مدیریت رسانه در سالهای گذشته در چندین دانشگاه بوده است که تلاش کرده است افرادی را در مقاطع عالی دانشگاهی با تخصص های رسانه ای آماده فعالیت در سازمان ها و نهاد ها کند. خروجی ده ساله رشته مدیریت رسانه و موقعیت های کاری که نصیب فارغ التحصیلان این رشته کرده است نشان می دهد علاوه بر تعدادی از مسئولین و مدیران دولتی و خصوصی که با مهارت های آموخته در این رشته تحصیلی مشغول به فعالیت و مدیریت هستند، در سطوح کارشناسی نیز فارغ التحصیلان زیادی در لایه های مختلف عملیاتی مشاغل کم و بیش راضی کننده ای یافته اند و تا حدودی ضعف رشته روابط عمومی جبران شده است. هر چند تا نقطه مطلوب و بهره گیری همه سازمان ها و شرکت ها از متخصصی حوزه روابط عمومی و رسانه فاصله زیادی وجود دارد.
پس اگر ادعا شود که این هزینه گزاف برای تحصیل و به بار نشستن میوه دانش جوانانی که مدرک روابط عمومی میگیرند حیف و میل میشود، پربیراه نگفتهایم. شاید بهتر باشد تجدید نظری اساسی در این حوزه شود و با تغییر چارت آموزشی و به روز کردن آن، به تقویت مهارتهای علاقهمندان به این رشته توجه شایانی شود. اما تا آن روز، باید چوب این حفره عمیق اطلاعاتی را بخوریم که روز به روز هم بر عمق آن افزوده میشود.