چگونه انقلاب دیجیتال آزادی را از ما گرفت؟

فناوری در حال نابود کردن ما و سیاره ماست. آلودگی ناشی از فناوری به سطح بی سابقه ای رسیده است. خود فناوری اینترنت نسل ۵ نیز ممکن است این کار را با ما کند. از بین رفتن حریم خصوصی، هویت و آزادی با انقلاب دیجیتال، بسیار فراتر از تصویری است که جرج اورول در تخیلات خود می دید.

به گزارش داتیکا به نقل از خبرگزاری فارس، چندین دهه پیش کتاب های مصوری به نام «مد» رواج داشت که آینده ای را به تصویر می کشیدند که در آن انجام تمام کارها بر عهده روبات ها بود و انسان ها هیچ کاری نداشتند: تا اینکه یک روز کل سیستم از کار می افتد. از آنجا که سال های سال بود که انسان ها مجبور به انجام هیچ کاری نبودند، هیچ کس خبر نداشت که چگونه می توان آن مشکل را بر طرف کرد. این نسخه آخرالزمانی بود که آن کتاب های مصور به تصویر کشیده بودند.
به نظر من انقلاب دیجیتال نیز دارد ما را به همین سو می برد. زمانی را به یاد دارم که این لوازم خانگی و اتومبیل ها بودند که نسبت به انسان ها واکنش نشان می دادند، اما اکنون این انسان ها هستند که نسبت به آنها واکنش نشان می دهند. در روزگار کودکی من اتومبیل ها و لوازم خانگی برای آنکه به شما یادآوری کنند که قرار است کاری را انجام دهید، پشت سر هم «بیب بیب» نمی کردند، کارهایی مثل خاموش کردن چراغ های اتومبیل و برداشتن سوئیچ آن یا خاموش کردن اجاق خوراک پزی و بستن در یخچال.
اتومبیل ها به جز اتومبیل های اسپورت بریتانیایی کمربند ایمنی نداشتند. امروز تا وقتی کمربندتان را نبسته اید اتومبیل ها دست از بیب بیب کردن برنمی دارند. حتی شنیده ام که به زودی تا وقتی که کمربندتان را نبسته اید اصلا روشن نخواهند شد.
اخیرا بعد از آنکه تکنسین های بی اطلاع شرکت الکتریکی طرف قرار داد من از متصل کردن سیم ارت سیم کشی منزل ما اهمال کردند، تمام لوازم خانگی، سیستم آب پاش اطفای حریق و دربازکن گاراژ همگی سوختند و از کار افتادند. شرکت مورد نظر نیز خسارات وارده را جوری به نفع خود محاسبه کرد که باز هم تعمیر آنها هزاران دلار برایم خرج برداشت. بدترین قسمت ماجرا این بود که حالا این لوازم خانگی جدید بودند که بر من ریاست می کردند.

مایکروویو قدیمی ام سه بار با صدایی آهسته بیب بیب می کرد و بعد ساکت می شد. اما مایکروویو جدید با چنان اصرار و ابرامی بیب بیب می کند – انگار فریاد بزند «ای انسان ابله همین لحظه بیا و در مرا باز کن، زودباش!» – که تا وقتی اطاعت نکرده ام دست از سر و صدا کردن برنمی دارد. یخچال جدیدم نمی گذارد چند دقیقه ای برای تمیزکاری درش را باز بگذارم. و فر خوراک پزی اصرار دارد که بی درنگ درش را باز کنم، با وجود اینکه من عادت دارم  کمی زودتر از موعد آن را خاموش کنم و چند دقیقه ای آن را به حال خودش رها کنم تا با حرارتی که درون آن است کمی دیگر پخت غذا ادامه پیدا کند.
در چند سال اخیر مقالات متعددی در این باره نوشته شده که چگونه کنتورهای برق خانه هایمان جاسوسی ما را می کنند و اطلاعاتمان را در اختیار طرف های ذینفع قرار می دهند.

از سوی دیگر به نظر می رسد که اتومبیل های خودران، آینده ما باشند و روبات ها در حال گرفتن مشاغلمان از ما هستند، حتی سریع تر از  روندی که طی آن شرکت های جهانی مراحل تولید محصولات خود را به آسیا انتقال دادند.
می توان پرسید دقیقا چیست که انسان ها به خاطرش این کارها را انجام می دهند؟ به نظر می رسد که هیچ. اگر قرار است اتومبیل ها خودشان حرکت کنند پس دیگر چرا به گواهینامه رانندگی احتیاج داشته باشیم؟ اگر تصادفی رخ دهد چه کسی مقصر است؟ شرکتی که اتومبیل را ساخته؟ شرکتی که مسئول تولید نرم افزار آن بوده؟ از طرفی بیمه اتومبیل چه فایده ای دارد وقتی که رانندگان هیچ مسئولیتی ندارند؟
شاید درست می گویند که موجودات فرازمینی در میان ما زندگی می کنند. اگر اینطور باشد قطعا  آنها با زبان «بیب بیب» صحبت می کنند و با استفاده از ماشین ها و اتومبیل های خودمان ما را همچون سگ های پاولف، جوری آموزش دهند که به دستورهای آنها پاسخ دهیم.
روزگاری را به یاد می آورم که تلفن ها  پیش از آنکه به وسیله ای برای مزاحمت تبدیل شوند وسیله ای برای  راحتی بودند. امروز وقتی که  تلفن ثابت من زنگ می زد، ۹۵ درصد مواقع  یا یکی است که قصد تلکه کردن آدم را دارد یا کسی که معمولا سخنگوی روباتیک است، قصد بازاریابی چیزی را دارد.  حالا یک مرد برای مدتی به یک صدای زنانه شهوانی گوش می دهد و یک زن به صدای یک آقای متشخص با لحنی دلبری کننده، اما دست کم تا زمانی که روبات های جنسی فراگیر نشده اند، هیچ کس خواهان گوش دادن به یک صدای ماشینی نیست. پس چرا آنها این تماس ها را می گیرند؟ چرا شرکت های تلفن اجازه می دهند که مشتریانشان تلکه شوند یا حریم خصوصی شان اینگونه پی در پی و بی امان مورد تعدی قرار گیرد؟ شرکت های مخابراتی از این چه نفعی می برند که به افرادی فاقد اخلاقیات اجازه دهند ارزش خدمات تلفنی را از بین ببرند؟

شنیده ام که همین اتفاق در مورد کاربران گوشی های همراه نیز می افتد. اخیرا من سرانجام مجبور شدم یک گوشی هوشمند تهیه کنم، چون دو نفر از کسانی که لازم است با آنها تماس داشته باشم فقط به پیام های متنی جواب می دهند. آنها از جواب دادن به هر تماس تلفنی یا ایمیلی خودداری می کنند، چون افراد دغلباز، بد نیت و بازاریاب ها آنقدراز این دو روش استفاده می کنند که آنها مجبور شده اند از خیر ایمیل بگذرند. آنها حتی سیستم پیامگیر روی تلفن های همراهشان را هم فعال نمی کنند. اگر بخواهید با آنها تماس بگیرید صدایی را خواهید شنید که به شما اطلاع می دهد آنها صندوق پیامگیرشان را فعال نکرده اند.
در نتیجه برای تماس با آنها هیچ چاره دیگری ندارید جز ارسال پیام های متنی که هنوز از طریق تلفن های ثابت نمی توان آنها را ارسال کرد. در غیر این صورت تلفن ها چیزی جز وسایلی برای مزاحمت نیستند.

اگر دوران بچگی و نوجوانی تان را در دهه های ۴۰ و ۵۰ در آتلانتا می گذراندید، خودتان نمی توانستید با تلفن خانه تان با کسی تماسی برقرار کنید. وقتی گوشی را برمی داشتید یکی از اپراتوهاری شرکت مخابرات جوابتان را می داد و می گفت: «شماره تلفن لطفا.» شما شماره مورد نظرتان را به او می دادید و خانم اپراتور آن شماره را می گرفت و اگر طرف جواب می داد، آن تماس را به شما وصل می کرد. اگر شماره را بلد نبودید می توانستید از اپراتور اطلاعات لازم را درخواست کنید. مثلا اگر  نام کامل مخاطب و نام خیابان محل سکونت او را می دانستید، اپراتور می توانست شماره تلفن شخص مورد نظر را برایتان پیدا کند.
در آن روزگار خوش و به یادماندنی حتی در شهری مثل آتلانتای جورجیا تک و توکی خط تلفن وجود داشت. این یعنی شما از تلفنتان با همسایه تان به طور مشترک استفاده می کردید. در نتیجه اگر گوشی را برمی داشتید تا از طریق اپراتور با کسی تماس بگیرید و می دیدید که دو نفر در گوشی دارند با هم حرف می زنند، متوجه می شدید که  همسایه تان دارد با تلفن صحبت می کند و ادب حکم می کرد که فوری گوشی را زمین بگذارید تا مکالمه او تمام شود. وقتی صداق تق خفیفی را از تلفن می شنیدید متوجه می شدید که مکالمه همسایه تان تمام شده، اما اگر پس از مدتی انتظار این صدای را نمی شنیدید، می توانستید گوشی را بردارید و از آنها خواهش کنید تا مکالمه شان را کوتاه تر کنند.

در این سیستم چیزی به نام گمنامی وجود نداشت. گمنامی با ظهور تلفن های شماره گیر دار بود که ظهور پیدا کرد. تلفن هایی که به شما اجازه می داد تا خودتان با شماره مورد نظرتان تماس بگیرید. به این ترتیب از یک تلفن عمومی تماس تلفنی برای شما قابل ردگیری نبود. این فناوری  آغاز سقوط ما بود.
تلفن های شماره گیردار، وسیله ای که جوانان امروزی  فقط در مغازه های عتیقه فروشی یا فیلم های سینمایی می توانند آنها را ببینند، هنوز در زبان روزمره با ما زندگی می کنند. هنوز هم ما از اصطلاحاتی استفاده می کنیم که به آن تلفن ها اشاره دارند.
امروزه به لطف «پیشرفت های» تکنولوژیک تعدی به حریم خصوصی دیگران کار بسیار راحتی است. فناوری در حال نابود کردن ما و سیاره ماست. آلودگی ناشی از فناوری به سطح بی سابقه ای رسیده است. خود فناوری اینترنت نسل ۵ نیز ممکن است این کار را با ما کند. از بین رفتن حریم خصوصی، هویت و آزادی با انقلاب دیجیتال، بسیار فراتر از تصویری است که جرج اورول در تخیلات خود می دید. انسان های بی تفاوت از ابزارک های خود لذت می برند، ابزارک هایی که در حال تبدیل کردن آنها به انسان هایی ناآزاد است که آنها را تحت کنترل خود دارند، اما خودشان هیچ چیز را تحت کنترل ندارند.
این نتیجه را به روشنی می توان در چین مشاهده کرد، کشوری که دولت آن از  جاسوسی همگانی برای تعیین یک امتیاز اعتبار اجتماعی برای تک تک شهروندانش استفاده می کند. مواردی مثل اینکه آیا یک شهروند فردی ناراضی است، عادات نامطلوبی دارد تا بر اساس این امتیاز مشخص شود که او واجد صلاحیت دریافت یک وام، پذیرش تحصیلی اشتغال و غیره هست یا خیر. در غیر این صورت این فرد به انسانی تبدیل خواهد شد که گویی وجود خارجی ندارد.

نویسنده: پل کریگ رابرتز (Paul Craig Roberts) نویسنده و روزنامه نگار
منبع: https://b2n.ir/035112

برچسب‌ها : ،،،

مطالب مرتبط

آخرین مطالب : پژوهش ارتباطی،نقد و نظر

آخرین اخبار

فهرست
خروج از نسخه موبایل