داتیکا- باز هم بحث فیلترینگ یک شبکه اجتماعی پرطرفدار جدی شده و این بار پیکان اتهام سوی اینستاگرام روانه شده است. اما اینستاگرام تفاوت بزرگی با فیسبوک، توییتر و تلگرام که پیش از این مسدود شده بودند دارد و همین ماجرا را چالشیتر میکند.
به گزارش داتیکا، اولین بار نیست که بحث فیلترینگ یک شبکه اجتماعی خارجی در ایران مطرح میشود و قبل از اینستاگرام، فیسبوک، توییتر و تلگرام هم با چنین رویکردی مسدود شده بودند. درباره مزایا و معایب این رویکرد تفاسیر فراوانی وجود دارد. اما آنچه مسلم است، فیلترینگ یک رسانه اجتماعی خارجی با هدف استقبال کاربران از رسانههای مشابه داخلی خیالی باطل است. مثال واضح آن هم پیامرسان سروش است که ابتدا تصور میشد قرار است خلا تلگرام را پر کند، اما چندی پیش صداوسیما آن را از طریق مزایده به فروش گذاشت.
سابقه فیلترینگ محدود به تلگرام نمیشود و پیش از این هم شبکههای اجتماعی دیگری علیرغم محبوبیت فراوان بین کاربران ایرانی، مسدود شده بودند. برای مثال، فیلترشدن توییتر و فیسبوک در زمان خودش حسابی جنجال به پا کرد. هنوز هم بحث فیلتر بودن یوتیوب به عنوان رسانهای که بسیاری از اهل فن از آن به عنوان دانشگاهی جامع استفاده میکنند جای ابهام دارد. حتی فیلترشدن اسپاتیفای، پلتفرم موسیقی و پادکست، باعث ایجاد علامت سوالهای فراوانی شده بود. هرچند در حال حاضر اسپاتیفای از گزند فیلترینگ خارج شده و در امان است.
اما مساله اینستاگرام کمی متفاوت است. جو تلگرام، فیسبوک و به خصوص توییتر در زمان فیلتر شدن بسیار سیاسی بود. برای مثال کانال تلگرامی آمدنیوز که حالا مدیر مسئولش، روحالله زم را در چنگال قانون گرفتار میبیند، عامل تاثیرگذاری در فیلتر شدن تلگرام بود. یا جو سیاسی توییتر که هنوز هم از این شبکه اجتماعی جدا نیست، ممکن است استدلالی منطقی برای سیاستگزاران فضای مجازی باشد تا مسدود شدنش را توجیه کنند.
اما اینستاگرام فضایی ست که بیشتر جنبه سبک زندگی و سرگرمی در آن برجسته است. شاید همین حالا عموم مردم ایران تصویر چندان واضحی از فضای توییتر نداشته باشند یا در ورود به تلگرام دچار مشکل باشند اما اکثریتشان با فضای اینستاگرام خو گرفته اند و با دنبال کردن اعضای خانواده، دوستان، آشنایان، سلبریتیها و اینفلوئنسرها، ساعات زیادی از روزمرهشان را در این فضا سپری میکنند.
ازطرفی کاربران این رسانه، در تولید محتوایش سهیم هستند. بسیاری از ما با گرفتن چند ثانیه استوری، یک عکس از روزمره زندگی، کامنت گذاشتن برای دیگران، حضور در لایو سلبریتی مورد علاقهمان و راههایی از این دست، در این فضا با دیگران ارتباط برقرار میکنیم. پس برخلاف تلگرام که بیشتر جنبه پیامرسان بودن یا کانالهای ارتباطی یک طرفه آن مورد استقبال قرار گرفته بود، اینستاگرام جنبه تعاملیتری دارد و بسته شدنش بدون وجود رسانهای مشابه، افراد بیشتری را درگیر فقدانش میکند.
به هرحال، تجربه ثابت کرده صرف مسدود کردن یک رسانه، مدیریت رفتار کاربران میسر نمیشود و باید چارهای اساسیتر اندیشید. هرچند برای اتخاذ رویکردی اساسی، خلا دانشی فراوانی وجود دارد و در زمینه رفتارسنجی مخاطب و به کارگیری ابزارهای مدرنی نظیر کلانداده، به وضوح غفلت شده. شاید بهتر باشد به جای تمرکز بر فیلترینگ، دقت و تمرکزمان صرف مدیریت رسانه، سیاستگذاری رسانه، آیندهپژوهی رسانه و زمینههایی از این دست شود.