سانسور و توقیف، مهلکترین و سمیترین کلمه برای هر نویسنده و هنرمند در هر کجای دنیا است. این دو کلمه از ابتدا تا امروز با بشر بوده است. دان سووا و نیکلاس کارولایدز در «کتابهای ممنوع» سرگذشت رمانهای ممنوعشده در آمریکا و جهان را بررسی میکنند. آنچه آنها درنهایت به آن میرسند شکستِ سانسور و توقیف آثار ادبی است؛ چراکه همه آثاری که زمانی سانسور یا توقیف شدهاند امروزه منتشر میشوند و برخی از آنها بهعنوان مهمترین آثار ادبی در جهان شناخته میشوند؛ بنابراین تجربه سانسور در کشورهای غربی نشان میدهد که هنر و ادبیات، هیچ مرزی را نمیشناسد و سانسور هم نمیتواند صدای نویسنده یا هنرمند را خفه کند. آنچه میخوانید نگاهی به مجموعه دو جلدی «کتابهای ممنوع» است که با ترجمه طاهره رضایی و محسن حنیف از سوی نشر علمیوفرهنگی منتشر شده است.
به گزارش داتیکا به نقل از آرمان ملی، ممیزی کتاب یا به تعبیری دیگر، جریانات «سانسور کتاب» همواره از موارد مورد اختلاف میان ناشران، نویسندگان و مترجمان با متولی حوزه نشر و کتاب بوده است. گاهی تیزی تیغ ممیزی صدای نویسندگان را درمیآورد و برخی اوقات نیز بسته به فضای سیاسی و جناح حاکم، کُندی آن دادِ دیگر دلسوزان حوزه فرهنگ را. مسلم اینکه تاکنون در هر شرایطی عدهای منتقد ممیزی کتاب هستند؛ گاه بهشدت و گاه به ضعف آن. منتقدان به ممیزی کتاب در داخل کشور هم گاهی یکی از علل عدم اشتیاق و رونق صنعت نشر را همین «سانسور کتاب» میخوانند و رونق کتاب و کتابخوانی در کشورهای دیگر را ناشی از سهولت چاپ موضوعات مختلف و نبود دغدغهای به نام «ممیزی و اصلاح» میدانند. اما مجموعه دو جلدی «کتابهای ممنوعه» ما را با حکایتی شگفتانگیز و جدید آشنا میکند. به عبارتی، اگرچه توجه به این نکته نیز حائز اهمیت است که سانسور و ممیزی کتاب در نظامهای غربی که از قرنها قبل به صورت مدون و قانونی در حال اجرا بوده و هست – همانطور که در این مجموعه باارزش نیز بررسی شده – در مواردی از حوزه منطق و استدلال خارج شده و به دلیل فشارهای سیاسی گروههای خاص صاحب قدرت، مانع تحقیق و پژوهشهای علمی – تاریخی میشود تا منافع آن گروهها را مورد تهدید قرار ندهد.
شایان ذکر است، در این مجموعه چهار جلدی آثاری بررسی میشود که بنا به دلایل سیاسی، اجتماعی، مذهبی یا جنسیشان سانسور، توقیف یا محکوم شدهاند. اما فعلا فقط دو جلد از این مجموعه به فارسی ترجمه شده که به ترتیب دلایل سیاسی و اجتماعیِ دخیل در سانسور را به قلم یکولاس جی. کارولایدز و دان سووآ با ترجمه محسن حنیف و طاهره رضایی بررسی میکند. در اینجا بهبرخی از آثار تیغخورده به صورت خلاصه پرداخته میشود، بهطوریکه تاریخ سانسور و یک کتابشناسی مختصر را به صورت اجمالی در اختیار ما قرار میدهد و این نگاه مشبک از ارسطو تا گالیله و از آدولف هیتلر تا جودی بلوم گسترده شده است. چنین کارهای ممنوع شناختهشدهای مانند «۱۲۰ روز در سودوم»، «مانیفست کمونیست» و «ماجراهای هاکلبری فین» در اینجا گنجانده شده است، اما آثار فراوان دیگری که اکنون کمتر مورد بحث و گفتوگو قرار گرفتهاند نیز شامل چنین مواردی میشود، بهعنوان مثال «کلبه عمو تام». این مجموعه به دلیل اینکه توسط اندیشمندان شایستهای که در مورد سانسور مطالب زیادی نوشتهاند و سخنرانی کردهاند به رشته تحریر درآمده، از عمق قابل توجهای برخوردار است و این دو جلد را مجموعهای بسیار خواندنی و با اطلاعات مفید کرده است. همچنین، در کنار قابل توجهبودنِ آثار، بسیاری از آنها اعتراضات کاملا واضحی را توصیف میکنند.
در «کتابهای ممنوعه» اثبات میشود که چگونه این کتابهای باارزش غالبا توسط قانون منع میشوند یا دسترسی آزاد به آنها از طریق روشهای مرسوم مجاز نیست. آنچه مسلم است، عمل تحریم کتاب نوعی ممیزی است که معمولا از انگیزههای سیاسی و اجتماعی منشأ میگیرد و توسط ارکان قدرت به منصه ظهور میرسد. در بخشی از کتاب اینگونه بیان شده که: «برخی از سوگیریهای سیاسی هنگامی اتفاق میافتد که کتابها از احزاب/ فلسفههای سیاسی جدید مانند فاشیسم، کمونیسم، آنارشیسم و غیره حمایت میکنند.»
در طول تاریخ، استبداد، دولتهای توتالیتر، نهادهای کلیسا و دولتهای دموکراتیک بهطور یکسان کتابهایی را که فرضیات آنها را به چالش میکشد یا اقتدار آنها را زیر سوال میبرد، منع کردهاند. حتی امروزه، تلاش برخی از دولتها و متعصبان مذهبی برای محدودکردن آزادی مطالعه ما ادامه دارد؛ بنابراین مجموعه دو جلدی کتابهای ممنوعه، آثار مهمی که به دلایل محتوای سیاسی و اجتماعی خود سانسور شدهاند – در ایالات متحده و سراسر جهان – از ابتدا تا به امروز را بررسی و تحلیل مینماید.
آثاری که در این مجموعه مورد بررسی قرار میگیرند از اهمیت ادبی یا تاریخی خیلی خاصی برخوردارند، از جمله نقش آنها در تاریخ ممیزی حائز اهمیت است. بیشتر آنها در برنامههای درسی متوسطه و دبیرستان و همچنین در دورههای دانشگاه خوانده میشوند. حتی برخی از آنها مورد توجه کمپینهای بزرگ ملی یا بینالمللی قرار گرفتهاند. آثار آوردهشده اغلب به انگلیسی نوشته شدهاند و تعدادی زیادی از آنها به فارسی ترجمه شده است. بنا بر مضامین «کتابهای ممنوعه»: ادبیات سرکوبشده در زمینههای سیاسی سهم ویژهای در درک چیستی و چگونگی سانسور دارد، که عمدتا ناشی از ترس مقامات دولتی از شهروندان است که ممکن است به اطلاعات یا ایدههایی دسترسی داشته باشند که دولتها ترجیح میدهند آنها را محدود یا حفظ کنند. در این راستا، باید گفت که حتی برخی از سانسورها ممکن است از طریق مداخلات خصوصی یا خودسر و غیردولتی ایجاد شود.
آثار تحت پوشش مجموعه «کتابهای ممنوعه» عبارتند از: «آقای رئیسجمهور» میگل آنجل آستوریاس، «آمریکایی زشت» ویلیام جی. لدرر، یوجین بوردیک، «آنچه با خود حمل میکردند» تیم اوبرایان، «انتظار» ها جین، «ایستگاه اتوبوس» گائو شینگجیان، «باد سمهگین» و «پاپ سبز» میگل آنجل آستوریاس، «بخش سرطان» الکساندر سولژنیتسین، «بینوایان» ویکتور هوگو، «پسر سیاه» ریچارد رایت، «تام پین» هاوارد فاست، «چرا در ویتنام هستیم؟» نورمن میلر، «خوشههای خشم» جان اشتاینبک، «دختر برگر» نادین گوردیمر، «در جبهه غرب خبری نیست» اریش ماریا رمارک، «دکتر ژیواگو» بوریس پاسترناک، «رمانی بدون اسم» دوآنگ تو هوآنگ، «سفرهای گالیور» جاناتان سویفت، «روزی که برای توقیف کتاب آمدند» نت هنتوف، «سلاخخانه شماره پنج» کورت ونهگات، «سیلوستر و سنگ جادو» ویلیام استگ، «فراری» پرامودیا آنانتا تور، «فراریها» گائو شینگجیان، «مزرعه حیوانات» جورج اورول، «گهواره گربه» کورت ونهگات، «ممکن نیست اینجا اتفاق بیفتد» سینکلر لوئیس، «متولد چهارم ژوئیه» ران کوویک، «نفت!» آپتون سینکلر، «۱۹۸۴» جورج اورول، «یک روز از زندگی ایوان دنیسویچ» الکساندر سولژنیتسین.
بنابراین، «کتابهای ممنوعه» یک بررسی فوقالعاده و کاملا آموزنده است، زیرا انتخاب آثار بسیار هوشمندانه است و رسوایی تاریخ ادبیات توسط ممیزی را به منصه ظهور میرساند.
بهطور کلی، این مجموعه در پی آشکارکردنِ این نکته مهم است که، چرا امروزه به دلیل قضاوتِ نادرست یا سوتفاهم در مورد مطالب و پیام کتابها، بسیاری از آثارِ باارزش فرصت آشکارکردن گوشهای از حقیقت هستی را نمییابند و بهتدریج در بوته پژمرده و خشک میشوند؟ یا اینکه، وقتی میلان کوندرا میگفت: ما فرصت کوتاهی در این جهان داریم، و هایدگر در تکمیل حرف او میگوید: ما برای درک هستی خیلی زود به این جهان آمدهایم، چرا این فرصت کوتاه محترم شمرده نمیشود یا با ممیزی حتی تلختر نیز میشود؟ مگر نیچه نمیگفت در این جهان ارزشگذاریهای هر شخص بیانگر حقیقتی مجزاست، پس چرا آثار فکری هر شخص که بیانگر گوشهای از حقیقت هستی است را با ممیزی میپوشانیم و در پی آن ذهن تحلیلگر مخاطب را تشنه و فقیر نگه میداریم؟ این مجموعه دو جلدی «کتابهای ممنوعه» اینجاست تا بگوید: ما همواره میدانیم که ممکن است کتابی به طریقی خاص توقیف یا برچسب خورده باشد، ولی همین مساله باعث میشود تا خواننده فرصت قضاوت خود را درباره آن کتاب از دست بدهد، و حقیقت همچنان در آسمانها مبهم باقی بماند. به همین ترتیب، مترجمان این دو اثر در یک مقدمه کوتاه بر این کتاب مینویسند: «پیشینه ممیزی در جهان عمری همسنگ تاریخ مکتوب بشری دارد و مجادله بر سر فواید و مضرات ادبیات و نقش آن در تحقق آرمانشهر تا امروز ادامه داشته است، اما این مجادلات نهتنها بشر را به آرمانشهر رهنمون نساخته، که گاه طعم حیات اندوهگین در کابوسآباد را نیز به او چشانده است. در آمریکا و دیگر کشورهای جهان علاوه بر محدودیتهای ناشی از ضوابط قانونی بسیاری از آثار تحتتاثیر گروههای مختلف نیز ممنوع میشوند.»
\کلام آخر اینکه، از زمانی که انسانها کتاب چاپ کردهاند، سانسورکنندگان درباره محتوای آنها بحث کردهاند و فقط برخی از آثار را نشر دادهاند. اما آنچه مسئله را پیچیدهتر و قابل اهمیتتر کرده این است که ادبیات با گذشت زمان تغییر و پوستاندازی میکند و لذا جزماندیشی با ماهیت ادبیات در تضاد است. نکته دیگر اینکه، از طلوع ممیزی کتاب تاکنون هنوز یک چیز تغییر نکرده: یعنی ممنوعیت کتاب شما باعث افزایش فروش آن اثر فکری شده است. به زبانی دیگر، اگر هدف از سانسور این است که کتابی به دست خوانندگان به منظور تلنگرهای سیاسی و اجتماعی نرسد، مطمئنترین راه برای شکست ممیزی این است که آن را ممنوع اعلام کنید!