سینما و رسانه(۱۹)/ روایت سقوط آزاد در ورطه‌‌ی قدرت رسانه‌ها

داتیکا- فیلم «چهره‌ای در میان جمعیت» A face in the crowd (1957) یکی از مهمترین فیلم‌های ژورنالیستی است که به روند ستاره‌سازی در هالیوود و ظهور و افول این ستار‌گان در دنیای پر پیچ و خم رسانه‌ها می‌پردازد. این فیلم را الیا کازن در سال ۱۹۵۷ بر اساس داستان کوتاهی از «باد شولبرگ» ساخته است. داستان راجع به جاه‌طلبی و سوءاستفاده‌ی یک شخصیت معروف و محبوب تلویزیونی از شهرتی است که توسط رسانه‌ها به دست آورده است.

ماجر از این قرار است که یک برنامه‌ساز رادیویی به نام مارشیا جفریس (با بازی پاتریشا نیل) با یک نوازنده‌ی زندانی به نام لری رودس (با بازی اندی گریفیث) رو به رو می‌شود. مارشیا که از صمیمیت و شوخ طبعی رودس به شوق آمده است، از او می‌خواهد که در یک برنامه‌ی رادیویی حضور یابد و هر روز برای شنوندگان محلی برنامه اجرا کند. در همان روزهای نخستین، شوخ طبیعی و جذابیت‌های فردی رودس خیلی زود مورد توجه مخاطبان قرار می‌گیرد و همین باعث می‌شود که او به سرعت به محبوبیت و شهرت برسد. پس از آن، او پیشنهاد اجرای یک برنامه‌ی تلویزیونی را دریافت می‌کند. با حضور رودس در تلویزیون و محبوبیت بیشتر او، سروکله‌ی اسپانسرهای کله گنده در برنامه‌های او پیدا می‌شود. به تدریج قدرت و شهرت رودس، با حضور سیاستمداران و ثروتمندانی که در پی استفاده از محبوبیت او در رسانه هستند، به فزونی می‌گذارد. غرق شدن در دنیای قدرت، رودس را به خودبینی افسار گسیخته و آزار دهنده‌ای دچار می‌کند؛ چیزی که در نهایت موجبات سقوط او را نیز فراهم می‌آورد.

فیلم «چهره‌ای در میان جمعیت» چگونگی زوال اخلاقی انسان‌ها را در دنیای قدرت نشان می‌دهد. قدرتی که رودس از رسانه‌ها و تلویزیون به دست آورده، حاصل تاثیر او بر توده‌های مردم و مخاطبانی است که شیفته‌وار دوستش دارند و به هر ساز او می‌رقصند. توده‌هایی افسون شده در شهرت یک سلبریتی جذاب، که هر چه او بگوید و بخواهد را انجام خواهند داد. این قدرت کنترل‌گری، که رودس از طریق رسانه به دست آورده است او را تبدیل به خدایی می‌کند که قادر است جهان را به هر شیوه‌ای که می‌خواهد تغییر دهد.

بر اساس همین تصور است، که او ترغیب می‌شود تا از عالم تلویزیون و طنزپردازی پا را فراتر گذاشته و وارد دنیای سیاست شود. زیرا عرصه‌ی سیاست حد اعلای قدرت نمایی انسان‌هاست. همین تشنگی مداوم قدرت، زوال اخلاقی رودس را موجب می‌شود. رودس ماهیت انسانی خود و نیز استعداد هنری‌اش را از یاد می‌برد. او به مخاطبانش همچون گوسفندانی بی هویت می‌نگرد که مدهوش شهرت ستارگان هستند و اراده‌ای از خود ندارند.

در این فیلم سلطه و هژمونی رسانه‌ها چه از نظر فرهنگی و چه از نظر سیاسی مورد تاکید است. رسانه‌ها با تربیت افرادی که توانایی جذب مخاطب بیشتر را دارند، به ستاره سازی و کنترل اذهان عمومی دست می‌زنند. در حقیقت آن‌ها با جذب ستارگان، قدرت را با آن‌ها تقسیم می‌کنند تا از طریق به ثروت بیشتری دست یابند. بنابراین تولیدکنندگان برای تبلیغ کالاهای خود به این افراد روی میآورند و پس از آن نوبت سیاستمداران است تا برای پیشبرد مقاصد سیاسی و حزبی خود از این ستارگان استفاده کنند. اما به محض اینکه این ستارگان طرفداران گوش به زنگ خود را در جامعه پیدا می‌کنند، به این توهم می‌رسند که واجد یک جهان بینی سیاسی درست هستند. از همین نقطه است که ستارگان به تحمیق توده‌ها و تحمیل جهان بینی تقلبی خود مشغول می‌شوند و خود نیز در ورطه‌ی آن سقوط می‌کنند.

نویسنده: آرزو حسینی

برچسب‌ها : ،،

مطالب مرتبط

آخرین مطالب : روزهای قرنطینه!

آخرین اخبار

فهرست
خروج از نسخه موبایل