آرون سوارتس، جوانی که بهحق «پسر اینترنت» لقب گرفت، در تاریخ فناوری و مبارزه برای آزادی اطلاعات، بیش از یک نام است؛ او به نماد نسلی بدل شد که نمیخواست حقیقت و دانش در قفس انحصار و سانسور محبوس شود. او از همان نوجوانی، با هوشی درخشان و روحیهای طغیانگر، خود را در قلب جنبشی قرار داد که هدفش چیزی جز گشودن درهای دانش به روی همگان نبود.
از مشارکت در توسعه استاندارد RSS و همکاری در خلق پروژههایی چون Creative Commons گرفته تا حضور مؤثر در راهاندازی Reddit، سوارتس بهسرعت نشان داد که تکنولوژی برای او صرفاً ابزاری برای کسب شهرت یا ثروت نیست؛ بلکه میتواند زبان آزادی و عدالت باشد. او اعتقاد داشت دانش، میراث مشترک بشریت است و نباید در زندان مقررات سختگیرانه بماند. همین باور بود که او را درگیر یکی از پرتنشترین نبردهای زندگیاش کرد؛ تلاش برای آزادسازی مقالات علمی از پایگاههای عظیم و گرانقیمت.
وقتی در سال ۲۰۱۰ اقدام به بارگزاری میلیونها مقاله علمی از پایگاه JSTOR کرد، نه برای منفعت شخصی بود و نه برای سود مالی؛ او میخواست مانع آن شود که پژوهش، دانشی که با پول مالیات مردم تولید میشود، پشت دیوارهای پولی پنهان بماند. اما این اقدام جسورانه، به جای آنکه او را قهرمان معرفی کند، آماج فشارهای قضایی و دولتی قرار داد. پروندهای سنگین علیه او گشوده شد و سایه زندان و مجازاتهای بیرحمانه بر سر جوانی ۲۶ ساله افتاد.
آرون تنها در برابر انحصار علمی نایستاد؛ او بهطور فعال در کارزارهایی علیه قوانین محدودکننده آزادی اینترنت نیز نقش داشت. یکی از مهمترین اقداماتش مبارزه علیه لایحه «SOPA» بود؛ طرحی که میخواست اینترنت آزاد را به نفع سانسور و کنترل شرکتهای بزرگ قربانی کند. حضور و فعالیت او در این جنبش، به شکلگیری یکی از بزرگترین اعتراضهای دیجیتال تاریخ کمک کرد؛ اعتراضی که سرانجام باعث شد لایحه از دستور کار خارج شود.
اما زندگی آرون سرشار از تضاد و تلخی بود. در حالی که میلیونها نفر در سراسر جهان او را الهامبخش آزادی میدانستند، فشارهای حقوقی و روانی ناشی از پروندههای قضایی، او را در تنگنایی طاقتفرسا قرار داد. ژانویه ۲۰۱۳، خبر خودکشی او، جهانیان را در شوک فرو برد. در اتاق کوچک آپارتمانش در بروکلین، شعلهای خاموش شد که میتوانست سالها جهان دیجیتال را روشنتر سازد.
مرگ او تنها پایان زندگی یک نابغه نبود، بلکه هشداری بود برای جهانی که هنوز بر سر دو راهی است: راهی که به سوی آزادی دانش و اینترنت باز میرود، یا مسیری که سانسور، انحصار و کنترل در آن غلبه دارد. آرون سوارتس قربانی شد، اما صدای او همچنان در گوش تاریخ میپیچد؛ صدایی که میگوید: «اطلاعات قدرت است، و قدرت باید در دست همه باشد، نه در انحصار معدود کسانی که درهای دانش را بستهاند.»
آرون هرچند دیگر میان ما نیست، اما میراثش همچنان زنده است؛ در هر مبارزهای برای اینترنت آزاد، در هر تلاش برای باز کردن قفلهای دانش، و در هر نسلی که حاضر نمیشود حقیقت را پشت دیوارهای سانسور و انحصار جا بگذارد. او، پسر اینترنت، نه تنها یک برنامهنویس یا فعال مدنی، که روحی شورشی است که جهان دیجیتال هنوز دلتنگ اوست.
