داتیکا- در شبکههای اجتماعی چندان خبری از گفتوگوهای سازنده و بحث منطقی نیست. بیشتر کاربران در واکنش به مخالفانشان یا به آنها فحش میدهند یا در حرکتی آنی کاربر مخالف را بلاک میکنند. دیگر کسی برای فروتنی فکری، ترهای هم خُرد نمیکند. نیکول ییتمن، متخصص ارتباطات اجتماعی، مطلبی را پیرامونِ این موضوع نوشته که در وبسایت بیگثینک منتشر شده است. وبسایت ترجمان نیز این مطلب را با عنوان «چرا در توییتر بحث سقراطی ناممکن است؟» و ترجمهی علیرضا شفیعینسب منتشر کرده است. متن زیر چکیدهای از همین ترجمه است:
هر آدم لیبرالی عاشق شخصیت سقراط است که شیوهی تحقیق شکاکانه و اهمیت فروتنی فکری -یعنی درنظرداشتن تفاوت میان آنچه میدانید و آنچه خیال میکنید میدانید- را به خیلیها آموخته است. اما در عصر رسانههای اجتماعی، فضای اینترنت، با پر و بالدادن به اتاقهای پژواکی که تنها صداهای مشابه خودمان را میشنویم، تعهدات علنی به اظهارات قبلی خودمان و تخریب حقیقتجویی و پویندگی، باعث نابودی فروتنی فکری شده است.
خود در اتاق پژواک
به نظر میرسد الگوریتمهای جهتدهیشدهی رسانههای اجتماعی ما را به سمت اتاقهای پژواکی حرکت دادهاند که در آنها دیدگاههای خودمان مورد استقبال و دیدگاههای مخالف مورد تمسخر قرار میگیرند. در پناه این اتاقهای پژواک که تنها صداهای مشابه خودمان را میشنویم با هیچ چالش جدیای روبهرو نمیشویم و جماعتی که خودمان آنها را برگزیدهایم تشویقمان میکنند. بدینترتیب، رفتهرفته توانایی خودارزیابی دقیق را از دست میدهیم و خودمان را بسیار داناتر از آن چیزی تصور میکنیم که واقعا هستیم.
پیامدهای تعهد علنی
عامل دیگر ردپاهای دیجیتال خودمان است؛ یعنی آثار دائمیای که نظرات قبلی خودمان برجا میگذارند. تعهد علنی به پاسخهای خود باعث میشود تا افراد در برابرِ دادههایی که نشان میدهد قبلا اشتباه کردهاند، مقاومت بیشتری به خرج دهند.
این روزها صفحههایمان در شبکههای اجتماعی حاصل مدخلهای روزانهای است که طی سالها منتشر شده و دیدگاههای منجمدمان دربارهی سیاست، اخبار، مذهب و خیلی موضوعات دیگر در آن ثبت شده است. پایبندی علنی به نظرات کنونیمان شاید این اثر را بر ما داشته باشد که اگر در آینده اطلاعاتی به دستمان برسد که در حالت عادی نظرمان را تغییر میدهد، در حال حاضر نسبت به آنها مقاومت میورزیم و بدینترتیب امکان فروتنی فکری در ما از بین میرود.
ترویج شایعات داغ و تخریبگری
با توجه به اینکه سکهی رایجِ رسانههای اجتماعی را همرسانی و ریتوییت و لایک و کامنت تشکیل میدهند، اقتصادِ این رسانهها همیشه به آفرینگوییها و هجومها و نیز گفتوگوهای کوتاه و بیرحمانهای پاداش میدهد که در آنها برندهای یک بازنده را «خرد میکند». در واقع رسانههای اجتماعی امکان یک مصاحبهی عمیق و صبورانه را از ما میگیرند.
این در حالی است که پژوهشهای جدید نشان میدهد اگر میخواهید نظر کسی را عوض کنید، باید با آنها صبوری کنید، ازشان بخواهید دربارهی زندگیشان بیندیشند و به حرفشان گوش فرا دهید. به بیان دیگر، آن نوع از گفتوگو که احتمال دارد نظر مردم را عوض کند، دقیقا همان گفتمان بدونقضاوت، طولانی و اصیلی است که در اقتصاد کنونی رسانههای اجتماعی بهایی به آن داده نمیشود.
استفادهی فروتنانه از رسانههای اجتماعی
باید بدانیم که فروتنی فکری اصل نخست یک گفتوگوی خوب است. واقعیت آن است که هیچکدام از ما نمیتوانیم دسترسی کامل به حقیقت داشته باشیم. پس با دانش محدودی که در دسترس داریم، باید با فروتنی کامل به هر گفتوگویی وارد شویم. چون من به شما نیاز دارم تا نادانستههایم را جبران کنم و شما هم به من نیاز دارید.
این را مد نظر داشته باشید که رسانههای اجتماعی فرصتهای بیشماری برای گفتوگوهای خوب و آموزنده میان افرادی غریبه در سرتاسر دنیا فراهم میآورد. اگر هر کاربر رسانههای اجتماعی از موضع فروتنی فکری واقعی وارد گفتوگوهای آنلاین شود و درک کند که هریک از دیگر کاربران میتوانند فرصتی برای جبران نادانستهها و رشد او باشند، شبکههای اجتماعی به نیروی پیشرانِ بیسابقهای برای ترقی انسانی تبدیل میشدند، نه مثل حالا، که ظاهرا در قبیلهگرایی سقوط کردهاند.