داتیکا- «نمایش ترومن» به کارگردانی «پیتر ویر» و نویسندگی «اندرو نیکول» فیلمی است دربارهی سازوکار ستارهسازی رسانهها و روشی که آنها زندگی و هستی ستارههایشان را تحت کنترل خویش میگیرند. ترومن بربانک (با بازی جیم کری) بدون اینکه خودش بداند ستارهی یک برنامهی تلویزیونی با عنوان «نمایش ترومن» است. این برنامهی تلویزیونی در سی سال پیش با زوجی که در آستانهی بچه دار شدن هستند، قراردادی را میبندد مبنی بر این که این برنامه اجازه دارد لحظات زندگی فرزندشان (ترومن) را از زمان تولد تا مرگ در قالب سریال و به صورت زنده و بیست و چهارساعته برای تمام دنیا پخش کند.
ترومن در تمام طول زندگیاش در یک جزیره به نام سیهون زندگی کرده است. این شهر در نزدیکی هالیوود ساخته شده و به پیشرفتهترین تکنولوژی سینمایی مجهز است. در این شهر حدود پنج هزار دوربین مخفی وجود دارد که تمام مدت در حال رصد زندگی ترومن هستند. کارگردان این برنامه فردی به نام کریستف (با بازی اد هریس) است که خود را مالک تمام و کمال ترومن میداند و معتقد است که این ستاره زادهی ارادهی اوست و باید تمام زندگیاش را در این برنامهی پرطرفدار تلویزیونی باقی بماند.
همسر، دوستان و اطرافیان ترومن ساخته و پرداختهی ذهن کارگردان اثر هستند و سالها ترومن از این ماجرا بیخبر بوده است. تا اینکه برخلاف ارادهی کارگردان، ترومن عاشق دختری به نام سیلویا (با بازی ناتاشا مکالهون) میشود. سیلویا به او یادآوری میکند که تمام آنچه که میبیند حقیقی نیست و او باید از این شهر خارج شود تا زندگی و عشقش را پس بگیرد. پس از آن تمام ذهن ترومن این میشود که از این نمایش و از این شهر خارج شود تا بتواند در دنیای واقعی به سیلویا بپیوندد.
فیلم ترومن به جریان ستارهسازی غولهای رسانهای همچون هالیوود میپردازد و نحوهی سلطهی آنها بر زندگی شخصی ستارههایی که ساختهاند را نشان میدهد. این فیلم نشان میدهد که زندگی شخصی و آزادی انسانها چگونه بدل به یک کالای تبلیغاتی رسانهای میشود و فردیت و حریم شخصی آنها را نابود میسازد. کریستف در جایی از فیلم اشاره میکند که ترومن را خودش به وجود آورده است و میتواند هر وقت که بخواهد او را نابود کند. بنابراین ستارههایی که به طور مداوم تحت سلطهی غولهای رسانهای قرار دارند، برای زنده ماندن، ناچار هستند که در راستای اهداف رسانهها پیش بروند.
از سوی دیگر سایهی تماشاگران این رسانهها نیز بر زندگی ستارهها سنگینی میکند. در این فیلم، گروههای کثیری از افراد جامعه در ولع دانستن خرده چیزهای مداومی از زندگی شخصی ترومن هستند و حواشی زندگی ترومن به طور خندهداری به خواست افرادی که او آنها را نمیشناسد پیوند خورده است.
رسانهها علاوه بر کنترل فیلمها و آثار ستارههای خود، تبلیغات، مهمانیها، روابط شخصی و حتی انتخاب همسران آنها را تحت سیطرهی خویش دارند. در این فیلم با تاکید بر اینکه تمام آن چه که در این فیلم نمایش داده میشود اعم از لباسها، خوراکی و وسایل قابل مشاهده، همه و همه جنبهی تبلیغاتی دارند، بر نفوذ این ابررسانهها بر خیل عظیمی از مخاطبان اذعان میکند.
تهیهکنندگان، کارگردان و افراد کلیدی در این ساختار همواره در جایگاه خداوندگارانی قرار دارند که میتوانند ستارهها را کنترل کنند. اما این کنترل سرنوشت محتوم ستارگان نیست و روزی که آنها به ساحت انسانی خود واقف شوند میتوانند تمام امتیازات برآمده از شهرت و زندگی مرفه را در ازای به دست آوردن آزادی خود رها کرده و از این دنیای ساختگی عبور کنند. در انتهای فیلم، کریستف برای اینکه مانع خارج شدن ترومن از شهر سیهون و دنیای ساختگیاش شود به او میگوید تو نمیتوانی بروی چرا که من تو را بهتر از خودت میشناسم. اما ترومن که به نیروی ارادهاش آگاه شده است پاسخ میدهد تو هرگز درون سر من دوربینی نداشتی.