داتیکا- یکی از تواناییهای مهم رسانه این است که در صورت اقتضا میتواند ابزاری برای بلند کردن صدای خاموشان جامعه باشد. افرادی که در تلاشند تا جامعه را از مسائل مهمی که در جریان است آگاه کنند و موجبات بهبود شرایط اجتماعی را فراهم آورند.
در فیلم «سندروم چین» The china syndrome (1979) خاصیت ابزاری رسانه، خصوصا رسانهی تلویزیون به علت همرسانی گسترده در میان آحاد یک جامعه مورد توجه است. این فیلم به کارگردانی جیمز بریجز و در سال ۱۹۷۹ ساخته شده است و از فیلمهای خوب ژورنالیستی محسوب میشود. این فیلم در زمانی ساخته شد که شبکههای اینترنتی هنوز گسترش نیافته بودند و این فرصت برای افراد و گروههای مختلف به وجود نیامده بود تا به دور از دردسرهای رسانههای انحصاری چون تلویزیون، صدای خود را به گوش سایز مردم جهان برسانند و در تحولات اجتماعی سهیم باشند.
داستان این فیلم از این قرار است که یک خبرنگار تلویزیونی به نام کیمبرلی ولز (با بازی جین فوندا) به همراه همکار فیلمبردارش ریچارد آدامز (با بازی مایکل داگلاس) به یک نیروگاه هستهای در خارج از لسآنجلس میروند. آنها هنگام بازدید متوجه میشوند که حادثهای غیرمعمول در جریان است و سرپرست بخش تحقیقات نیروگاه، جک گودال (با بازی جک لمون) بسیار نگران و برآشفته به نظر میرسد. ریچارد با وجود ممنوعیت فیلمبرداری، به طور پنهانی از ماجرا فیلم میگیرد و آن را به مدیریت برنامه تلویزیونی ارائه میدهد. اما مدیریت به دلیل غیرقانونی بودن فیلم از پخش آن سر باز میزند. از آن طرف، جک گودال که متوجه خطیر بودن اتفاقات رخ داده در نیروگاه میشود، از ناظران کارخانه میخواهد تا راهاندازی مجدد آن را به تاخیر بیاندازند، اما آنها به دلایل مالی با این تاخیر مخالفت میکنند. بنابراین گودال که چارهای پیش روی خود نمیبیند، با وجود سوءقصدی که به جانش صورت گرفته، تصمیم میگیرد با گرفتن اسلحهی یک نگهبان امنیتی، درخواست یک مصاحبهی تلویزیونی با کیمبرلی را دهد تا از این طریق امریکا را از وجود خطر ارتعاشات نامعمول که به سندروم چین مشهور است باخبر کند.
جک گودال دانشمندی است که به جامعهی خود حساس و متعهد است اما از قدرت کافی برای بلند کردن صدایش برخوردار نیست. بنابراین تلاش میکند تا از طریق خبرنگاران و قدرت رسانهها خصوصا تلویزیون، افکار عمومی آمریکا را با خود همراه کند تا از راه اندازی مجدد نیروگاه هستهای معیوب ممانعت به عمل آید. در این جا رسانهها آخرین یاریگر و صدای بیصدایان محسوب میشوند تا با قدرت جادویی خویش اذهان حقیقت جوی یک جامعه را به انجام یک عمل فعالانه ترغیب کنند. و البته در بسیاری از موارد موفق هم میشوند.
در این فیلم، ما بار دیگر شاهد رویارویی قدرت و رسانهها هستیم. جایی که قانون از افراد میخواهد سکوت پیشه کنند و در رابطه با مسائلی که بنیان ارگانهای قدرتمند را به خطر میاندازد صحبت نکنند. بنابراین در این رویارویی تنها گزینهی موجود، برانگیختن اذهان عمومی از طریق یک رسانهی قدرتمند همچون تلویزوین است تا آنها با توان خود، قدرتمندان را وادارند تا به صدای جامعه گوش دهند و نسبت به آسیبهای احتمالی اقدامات خود، مسئولتر و متعهدتر باشند.